دیگر نمی دانم که چه می نویسم ،دیگر حتی فکری هم برای نوشتن نیست.
هر آنچه بر زبان و بر دل دارم در کاغذی می نگارم که این حتی ذره ای از غم و بغض و نفرتم بر این مردم ناموس فروش نمی کاهد.
نگوئید که بی ادبانه است ، نگوئید که بی پروا گونه هست ، که حقیقت دل و اشک جانسوزانه است.
می نویسم از آن کسانی که حرمت نمک را شکستند از آن مفلوج نمک ناشناس که خود را امام امت می نامد. از شیطان بزرگ ، از اهریمن تاریخ ، از خامنه ای پر تزویر، از آن ناپاک بی تدبیر.
از آن تلخک بین المللی که خود را مضحکه دنیا کرده است ، احمدی نژاد آن ظالم دست به قمه ،آن پاسدار بی شرم که پاسداری از ظلم و آئین شیطانی را بر عهده گرفته است.
و نوچه های بی ارزشتر از پست و به عمل آورنده احکام شیطان و جنگ با اسلام و هر چه انسان ، آن جنایتکاران زمان شهریاری و دهمرده که برای تکمیل پروژه ماشین نسل کشی شان از هیچ جنایتی دریغ نمی کنند.
و دردناک تر از همه خود را مدافع حقوق مردم مردم می دانند.
و امروز پا بر رگ غیرت بلوچ گذاشتند. بلوچی که همه چیز خود را در راه غیرت می دهند.
بلوچی که تمام ملامتها و کم کاریهای را ندیده گرفت و ساخت و سوخت وخم به ابرو نیاورد و لب به اعتراض و گله نگشود.
و اما نتیجه چه شد......
آن بی شرمان بی ننگ بجای اینکه سکوت بلوچ را در صبر تعبیر کنند آن را در بی قدرتی و ناتوانی بلوچ انگاشتند.
و حالا می خواهم از آنها که تک تک شان نمک بلوچ را خوردند و نمکدان شکستند فقط بپرسم که هیچ از طوفان خشم بلوچ در تاریخ پر از تحریفشان نشنیده اند.
از انفجار بعد از خاموشی ، از انفجار بغض بلوچ که همه چیز را با خود می سوزد و نابود می سازد.
و اگر نمی دانند به آنها می گویم که به تفتان بنگرند ، که آرام می سوزد و هرگز خاموش نمی شود و هرگز از قدرت نیافتاد تا روزی که طوفان خشم اش دنیا را بلرزاند.
آری این است بلوچ ، آرام با خود می غرد و می خروشد وای بر آن روزی که این بغض بترکد و انفجار خشم آن شما را بلرزاند که هم اینک نیز می لرزید و می ترسید و جنایتتان از روی ترستان است.
آری بلوچ امروز گل افشان است که آرام آرام در فضای غم و درد و خفقان رشد کرد و بلوچی که روزی به چشم نمی خورد حالا می خواهد تاریخ حق را رقم بزند.
و امروز اعلام می کنیم که به خدا قسم که جوان امروز آماده جنگ در راه غیرت و میهن است.
به خدا قسم که مرگ را با جان و دل می پذیریم و مرگ برای مان شربت نوشین است.
و آغاز زندگی جاوید است و برای رسیدن به حق و شهادت در راه حق کوچکترین تردیدی به خود راه نمی دهیم.
و با خون سرخمان صحرای تشنه را سیراب می کنیم و بلوچستان را زنده ، و باری دیگر به شما گرگ صفتان و ضحاکان مار بر دوش هشدار می دهیم که دست از این کارهایتان بردارید و بروید و اما دیگر به بلوچستان قانع نیستیم که می خواهیم ریشه ظلم را از بن برکنیم و اعلام نمائیم که شما دشمنان ما هستید و نه که در بلوچستان که در هر جای ایران که باشید سزای جنایات و ظلمهایتان را به شما خواهیم داد.
و خون کثیف و سیاهتان را می ریزیم و جان کندنتان را می نگریم همانطور که با جوانان ما می کنید.
این درست است که ما در راه حق و برای دفاع از غیرت و آزادی خویش می جنگیم و نمی توانیم به مانند شما جنایتکار باشیم اما می توانیم شما را قصاص کنیم و آن روز رسیده و مژده می دهیم که تا رسیدن حق دیگر فاصله ای نیست و همه بی دینان و ظالمان را به جهنم و به درک واصل خواهیم نمود.
آری حالا کار شما به جائی رسیده که به عفت و غیرت خواهران و دختران بلوچ دست درازی می کنید عفتی که هزاران سال است به آن افتخار کرده اند و هیچ زمانی نگاه بیگانه ای به آن نرسیده است.
آری این دیگر شروعی دیگر است شروعی دیگر از نوع دیگر اینبار می خواهیم بمیریم و بکشیم و شرتان را از این سرزمین پاک دامن کم کنیم و به همه بیگانگان هشدار می دهیم که بلوچستان را ترک کنند که آتش خشم ما دیگر هیچ کس را نمی شناسد و همه را می بلعد و به خدا قسم که صحرای بلوچستان را قبرستان جسم های طاعون زده تان خواهیم نمود.
به شما نشان خواهیم داد که جواب تجاوز را چگونه می دهند دیگر این من نیستم که حرف می زنم و دیگر اقوام بلوچ پسوندی ندارند این ما هستیم و این ما دیگر فقط یک پسوند دارد و یک هدف و آن پسوند بلوچ است و هدف فقط بلوچستان و دیگر مرگ را به استقبال می رویم و آن را گوارا می دانیم.
آری شما از حقیقت مردان و غیرت بلوچ بی خبر بوده اید و باید منتظر عواقب آن باشید.
که آخر راه را به روشنی می توان دید و آن پیروزی حق بر باطل است و سرنگونی نظام پر از حیله و فریب و ظالم صفت که فقط نام اسلام را با خود به یدک می کشید و فقط با نام آن سوء رفتار می کنید که حق اسلام شما را سرنگون خواهد نمود.
به امید بلوچستانی آزاد و آباد
الف از پهره از دوستان دلاور