۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

از کدام عمل انسانی جمهوری اسلامی ایران برای مردم بلوچ میتوان دفاع کرد

نوشته « بورسیه انگلیس؛ دام ریگی و مدرسه مکی برای دانشجویان » جز اراجیفی سفیهانه که میخواهد ظلم و ستم خود را بر مردم بلوچ توجیه کند و بس ، محتویِ دیگری ندارد !
از کدام عمل انسانی جمهوری اسلامی ایران برای مردم بلوچ میتوان دفاع کرد ، از تبعیض صریح در قانون اساسی ، از اعزام پاسداران و بسیجیان ، بیسواد و مردم کش یزدی ، اصفهانی و ... برای کشتار مردم بلوچ ، از اعدامهای باور نکردنی رژیم در بلوچستان ، از آواره و راندن مردم بلوچ از سرزمین خودشان ، از کشتارهای روزانه مردم بیگناه در خیابانهای شهرها و بیابانهای بلوچستان ، از بمبارانهای وسیع طوایف گمشازهی ، شه بخش ، ناروئی ، ریگی ، از ویران کردن قریه گروناک بلوچستان ، از ویران کردن مکاتب و دانشگاه سنتی و فقهی مردم بلوچ در عظیم آباد زابل ، از ویران کردن خانه ها و زاغه های کپر نشینان مردم بلوچ بر سر ساکنان آن ، از کاشتن بذر نفرت و ترس در دل کودکان ، نوباوگان ، جوانان ، مادران ، خواهران و پدران بلوچ و ... از آواره و راندن هزاران بلوچ از سرزمین خویش ، از تبعیضهای غیر انسانی نسبت به مردم بلوچ حتی در ادارات استان و ... آری از کدام عمل رژیم میتوان تعریف و حمایت کرد ،
باید پذیرفت که رژیم جمهوری اسلامی ایران با اعمال غیر انسانی خویش در بلوچستان بمب ساعتی انتحاری را بدست خود افروخته است ، این بمب نه فقط در بلوچستان ، بلکه در کردستان قهرمان ، در آذربایجان شجاع پرور ، در خوزستان لگد مال شده ، در ترکمن صحرای مسلخ شده و در سراسر ایران آماده انفجار است ... فقط کورها و کرها مشغول داستان سرائی در مورد عبدالمالک ریگی و مسجد مکی هستند ، هر جوان ستم ستیز بلوچ و ایرانی یک عبدالمالک بالقوه است که برای آینده ای بهتر چه در کوههای سربفلک کشیده بلوچستان و کردستان ، چه در خیابانهای تهران ، تبریز ، اهواز و شهرهای بزرگ ایران ، چه رانده شده از وطن در دیار غربت آماده حرکت و آفریدن حماسه تحول در سرزمین مسلخ شده ایران است .
آینده از آن ظلم ستیزان و باورمندان به نیروی لایزال مردم است که با آفرینش تحول و حماسه تاریخ ساز خواهند بود ! آزات بلوچ
پهره

۱ نظر:

ناشناس گفت...

من بلوچی از تبار عاشقانم

منم مشتاق گوری بی نشانم

همان گوری که یونس جان به خاک است

همان گوری که یاسر جان در آن است

همان گورعلی ، ملای دلسوز

صمد جانم ، همان داغ جگر سوز

چو حاج محمود شیر با متانت

چو تیمور، خنده روی با شهامت

خدایا من چه گویم بیشمارند

تمام عاشقانت سر به دارند

چه شد ما را چه راهی برگزیدیم

مگر خون شهیدان را ندیدیم

خوشا آنان که سویت پر کشیدند

شراب جاودانی سر کشیدند

خوشا آنان که بی کبر و ریایند

همه مشتاق آن تیر لقایند

خوشا آنان که در رگباروطوفان

نه فکر خود به فکر ساربانند

شبان سرد تا صبح دل انگیز

نَمی چشم و دلی پر درد وآهند

چه شد ما را چه راهی برگزیدیم

مگر خون شهیدان را ندیدیم

چه شد نعمت کجا رفتی برادر

دگر دستم که بندد پشت سنگر

به سیف الله بگو زخمی دردم

هنوز با شب پرستان در نبردم

ولی افسوس تنها مانده ام دوست

زخیل عاشقان جا مانده ام دوست

تو رفتی با من مسکین چه کردی

مگر با من تو میعادی نکردی؟

خدایا من که مجنون تو بودم

شبان تار در کوی تو بودم

خدایا طاقتم ده این چه دردیست؟

به تدبیر خودت تقدیر من چیست؟


یارمحمدزهی-خاش