۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

مولوی عبدالحمید عملیاتهای استشهادی را نامشروع خواند


به گزارش آژانس خبری تفتان مولوی عبدالحمید امام جمعه اهلسنت زاهدان در اقدامی شگفت عملیات استشهادی را نامشروع خواند این در حالی است که بیشتر عملیاتهای فلسطینیان علیه اشغالگران اسرائیلی استشهادی بوده است و مولوی عبدالحمید یکی از حامیان سرسخت مبارزات فلسطین است اما معلوم نیست چه چیزی سبب شده که ایشان عملیاتهای استشهادی را ناجائز بدانند و کسانی را که چنین عملیاتی انجام می دهند را وحشی بخوانند.

حتما جناب مولوی صاحب آن جوانانی را که در فلسطین عملیات استشهادی انجام دادند را وحشی می دانند و یا آن زنان مجاهدی که بر خود بمب می بندند و اسرائیلیها را منفجر می کنند به نظر مولوی عبدالحمید وحشی هستند.پناه به خدا

و یا اینکه مولوی عبدالحمید ظلم بر فلسطینی ها را نمی پذیرد ولی ظلم بر ملت مسلمان بلوچ را توجیه می کند.

اشغالگری اسرائیلی را نمی پذیرد و اشغالگری شیعیان متجاوز و بیگانه و کافر را با دل و جان می پذیرند و فرماندهان متجاوزان برایشان عزیز می شوند این در حالی است که جناب مولوی خود همایشهای برگزار شده توسط شوشتری را در راستای تفرقه و اختلاف بین طوایف بلوچ دانسته بود و از همین تریبون محکوم کرده بود الان چگونه شوشتری منافق و کافر خیرخواه ملت شد؟

جناب مولوی امریکائی ها هم به عراق و افغانستان برای دموکراسی آمده اند و برای خدمت به مردم افغانستان و عراق و طبق نظر شما باید از آنان پذیرائی کرد پس چرا همیشه علیه آنان دعا می کنید و از جهاد و مبارزه در عراق و افغانستان حمایت می کنید؟

چه کسی شوشتری متجاوز را برای خدمت به بلوچستان دعوت کرده است ؟

آیا شما به نمایندگی از ملت بلوچ ایشان و دیگر بیگانگان را دعوت کرده اید؟

آیا ملت مسلمان بلوچ از شوشتری بیگانه وکافر خواسته اند که به بلوچستان بیاید ؟

یا اینکه بلوچستان را با توپ و تانک اشغال کرده اند و الان میگویند ما خدمت میکنیم !ما ملت بلوچ نیاز به خدمت متجاوزان و اشغالگران نداریم و بهتر است کاسه و کوزه خود را جمع کرده و بروند ورنه کشته می شوند و علما و مفتیان بزرگ در این زمینه فتوا صادر کرده اند و جهاد بر همه مسلمانان بلوچ جهت آزاد سازی بلوچستان فرض عین است و اگر متجاوزان به مردم پناه ببرند و مردم را سپر کنند طبق قول امام ابوحنیفه باز هم کشتن متجاوزان فرض است اگر چه تنی چند از مردم هم کشته شوند و این در کتب فقه نوشته شده است که متاسفانه در حوزه های علمیه کتاب السیر تدریس نمی شود.

چگونه متجاوزان به دین و سرزمین ما خیرخواه ما هستند ؟ این ممکن نیست و گفتن این سخن نزد الله بسیار سنگین است.

این چیزی جز ترس نمی باشد در حالی که باید از خدا ترسید و چنین حق را پایمان نکرد که خداوند روز قیامت در این باره سوال خواهد کرد و آنجا با هیچ کس رودربایستی وجود ندارد.
جناب مولوی در مورد جوانانی شهیدی که با ایمان و اخلاص و برای رضای الله و دفاع از اسلام و مسلمانان و عقیده و اصحاب پیامبر و ازواج مطهرات جان خود را فدا کرده اند چیزی نگوئید که موجب خشم خدا شود.

سازمانها و گروههایی که انفجار سرباز و معدوم شدن فرماندهان ارشد سپاه را محکوم کردند/ چند تحلیل


بسیاری از سازمانها و شخصیتها انفجار در پیشین سرباز از توابع استان سیستان و بلوچستان را محکوم کردند.

در نوشتار بسیاری از اینان فرماندهان نظامی سپاه پاسداران به عنوان مردم معرفی شدند در این انفجار کسانی چون سردار شوشتری از سرکوبگران مردم از سال 58 تا کنون،سرتيپ دوم پاسدار فرشاد شفيع‌پور، معاون اطلاعات و عمليات قرارگاه قدس سپاه پاسداران / پاسدار هادي محمد سليماني جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان / سرگرد پاسدار هوشنگ كريمي جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان / پاسدار حسين مرادي فرمانده قرارگاه داخلي اهل بم جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان/ سردار پاسدار علي علويان فرمانده تیپ دو صاحب الزمان سپاه ثارالله کرمان/ پاسدار خسرو شمس‌الديني جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان/ سردار پاسدارولي فتح مرادي فرمانده سپاه پاسداران نیک شهر / سردار پاسدار حسين اسدي‌ خانوكي معاون طرح و برنامه نمایندگی ولی فقیه، مسئول دفتر نمايندگي ولي‌فقيه در لشكر 41 ثارالله و همچنين مسئول دفتر نمايندگي ولي‌فقيه در قرارگاه قدس و معاون تبليغات و روابط عمومي قرارگاه قدس / پاسدار علی نیکپور/ پاسدارعلي عربي محافظ شخصی سردارد شوشتری، فرزند حجت‌الاسلام حسنعلي عربي مسوول حوزه نمايندگي ولي فقيه در سازمان جهاد كشاورزي سمنان و امام جمعه موقت سرخه / سردار رجبعلي محمدزاده فرمانده سپاه پاسداران استان سیستان و بلوچستان ووو.....


این مردمان اگر چه شاید در جنگ خدماتی داشته اند اما پس از جنگ با تسخیر مناصب اقتصادی، اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی،نظامی ... عملن به اهرمهای سرکوب تبدیل شده بودند. ورقتی به فرهنگ لغت مراجعه می کنیم واژه فرانسه ترور اینگونه معنا شده است:

رعب و وحشت، بیم و هراس زیاد، کشتن و از بین بردن مخالفان در این سالها چه گروه ها و دستجاتی در معنای واژه ترور می گنجند؟ عبارت النصر به الرعب از آن کیست؟


------------

ترور – تروریسم – تروریست


شوربختانه گاهی واژگانی را بکار میگیریم که تنها با صدای آنها آشنائی مختصری داریم و نه با مفهوم آنها. یکی از این واژگان، واژۀ ترور است.

در زبان فارسی وقتی از واژۀ ترور در گفته هایمان استفاده میکنیم، و بعنوان مثال گفته میشود که، شخصی مورد ترور واقع گردیده، یعنی شخص مورد سوء قصد قرار گرفته و یا قتلی سیاسی صورت گرفته، حال آنکه واژۀ ترور در زبان های غربی بمنظور ترس و وحشت است.

بطور خلاصه، ترور یعنی ترس و وحشت، واژۀ تروریسم یعنی ایجاد ترس و وحشت و تروریست به فردی گفته میشود که در میان مردم ایجاد ترس و وحشت میکند تا به اهدافش که در نهایت کسب قدرت و یا حفظ قدرت با سلاح ارعاب است برسد.

وقتی که گفته میشود، رژیم اسلامی در ایران، یک رژیم تروریست است، یعنی با سلاح رعب و وحشت برای حفظ بقاء و قدرتش برای حکمرانی تلاش میکند. بعنوان مثال و با نگاهی کوتاه میبینیم که چگونه خود را به آب و آتش میزند تا به سلاح هسته ای دست یابد و یا با شکنجه و کشتار و بقول خودشان با امر به معروف و نهی از منکر سعی دارد تا ملت ایران را مرعوب و مطیع خود سازد.

رژیم بخودی خود نمیتواند تروریست باشد مگر اینکه دارای اسباب ترور (وحشت) و عاملان اجرای ترور (وحشت) باشد. عوامل ترور (وحشت) در ایران به دو دسته تقسیم میشوند: الف - رهبران یا اربابان ترور ب – مأموران اجرا یا نوکران ترور الف - رهبران یا اربابان ترور و یا تروریستهای رهبر کسانی هستند که نقشۀ ایجاد ترور (وحشت) را میکشند و به مأموران یا نوکران خود ابلاغ میکنند تا به عمل گذارده شود.

اینها کسانی هستند که هیچگاه حاضر به مماشات با ملت نبوده و هیچگاه حاضر نیستند با زبان خوش و اعمال مسالمت آمیز از اریکۀ قدرت کناره گیری کنند.

ب - مأموران اجرا یا نوکران ترور یا تروریستهای مأمور را به دو دسته میتوان تقسیم نمود. گروه اول آنهائی هستند که با طیب خاطر و رضایت کامل به خدمت رهبران یا اربابان ترور در آمده اند و امید دارند که روزی، خود در مسند اربابی ترور در بیایند.

این دسته از تروریستهای مأمور نیز همچون اربابانشان زبان مسالمت جویانه را نمیدانند و تنها زبانی را که میفهمند، زبان زور است. گروه دوم از مأموران ترور، آنهائی هستند که یا اغفال شده اند و یا بسبب سود جوئی شخصی به جرگۀ مأموران ترور در آمده اند.

اینان نیز تا زمانی که با آنان بگونۀ مسالمت آمیز برخورد شود، چون خود را وابسته به اربابان ترور و ظاهراً صاحبان قدرت میبینند، در نتیجه تا آنجا که خود و نزدیکان خود را مورد تهدیدی جدی نبینند، همچنان به اعمال خود و انجام مسئولیتهائی که از سوی اربابان ترور به آنان محول گردیده، ادامه میدهند.

با این مقدمۀ مختصر میبینیم که رو در روئی با کسانی که ابزار ترور (وحشت) را در دست دارند، کار ساده ای نیست. بعضی ها سخن از مبارزات مهاتما گاندی علیه انگلستان و یا مارتین لوتر کینگ در مبارزات تبعیض نژادی در آمریکا سخن میرانند.

اگر چه ظاهراً مبارزات آنان مسالمت آمیز بود ولی در مقابلشان کسانی بودند که تا حد بسیاری به وجهه و پرستیژ بین المللی خود اهمیت میدادند. دشمنی را که امروز ملت ایران در برابر خود دارد بلعکس به تنها چیزی که فکر نمیکند و اهمیتی برایش ندارد، همانا وجهۀ بین المللی است.

این رژیم با کمال وقاحت و بیشرمی هم دروغ میگوید و هم مرتکب انواع جنایات ددمنشانه میشود که در تاریخ بشریت اگر بیسابقه نبوده ولی کم سابقه بوده. وقتی که این رژیم حتی به قوانینی که خود آنان را وضع نموده وقعی نمی نهد و هرگاه و بیگاه آنان را زیرپا میگذارد، چگونه میشود انتظار داشت که به قوانین بین المللی پایبند باشد.

کما اینکه به کررات ثابت نموده که نه تنها پایبند نبوده و نیست، بلکه دائماً آنان را ندیده گرفته و ندیده خواهد گرفت. برخورد با تروریسم بمانند برخورد با هر مرضی است.

اگر بفرض غده ای سرطانی را در وجود فردی در نظر بگیریم، مماشات با مرض بجز عواقب مرگبار عاقبت خوشی را برای آن فرد بدنبال نخواهد داشت. وقتی که پزشک جراح، بدن بیمار را با چاقوی جراحی میشکافد تا غده را بیرون آورد، آیا میشود کار او را بخاطر شکافتن بدن بیمار تقبیح نمود؟

مبارزه با عوامل ترور و تروریسم و در نتیجه نجات ملت و میهن از این مرض مهلک اگر چه ایده آل بود که میتوانستیم با یک داروی گیاهی مسالمت آمیز علاجش کنیم، ولی بنظر میرسد که برای نجات جان بیمار بجز عمل جراحی چاره ای ندارد و تقبیح جراح در خیر و صلاح بیمار نیست.

بردباری ملت ایران مطمئناً حدی دارد و بالاخره به همانگونه که بابک خرمدین ها، یعقوب لیثها، و حس صباح ها به ناچار برای دفاع از آب و خاک میهنشان در برابر تازیان جنایت پیشه دست به مبارزۀ قهرآلود زدند، در برابر این تازیان جنایتکار هم مماشات و بردباری بی حد و مرز نخواهد بود.

اگر عملیات تدافعی و تلافی جویانه توسط میهن پرستان ایرانی برای مبارزه با اشغالگران میهن قابل تقبیح و سرزنش است و باید بر ضد آن اعلامیه و بیانیه صادر کرد، پس تمام اعمالی را که قهرمانان تاریخی ایرانزمین به آنها دست زده اند، همگی باید تقبیح شوند. به همانگونه که در هنگام اشغال فرانسه یا یوگسلاوی توسط آلمان نازی، نیروهای مقاومت در آن کشورها به هرگونۀ ممکن بدشمن صدمه میزدند، امروز ملت ایران نباید با تصور به اینکه عوامل و مزدوران رژیم اشغالگر اسلامی از هم میهنان آنانست، با آنها به مماشات خود ادامه دهند.

آنکسی که برادر من و تو را میکشد و یا به خواهر و دختر من و تو تجاوز میکند، هم میهن ما نیست.

هم میهن من و تو در صفوف ملت ایستاده اند نه در مقابل آنان.

هم میهن من و تو، هم میهن من و تو را با گلوله هدف قرار نمیدهد.

هم میهن من و تو، به هم میهن من و تو تجاوز نمیکند.

هم میهن من و تو طناب دار را به گردن هم میهن من و تو نمی اندازد.

هم میهن من و تو ثروت میهن من و تو را از میهن من و تو نمی دزدد.

بطور ساده، اگر کسانی که در کسوت مزدوری رژیم هستند و تا لحظۀ سقوط و انهدام این رژیم جنایتکار اشغالگر بخواهند در کنار این رژیم بمانند و با مردم مبارزه کنند و پس از سرنگونی رژیم به ناگاه خود را هم میهن من و تو بخوانند، آنان هم میهن من و تو نیستند.

هم میهن من و تو، همین امروز باید با سلاحهای خود به صفوف مردم بپیوندند و گرنه فردا خیلی دیر است.



پیوستگی * پایداری * پیروزی

پیام رهبر جنبش مقاومت مردمی ایران به مناسبت عملیات استشهادی پیشین


پیام رهبر جنبش مقاومت مردمی ایران به مناسبت عملیات استشهادی پیشین

درود می فرستم بر فرزند دلیر و شجاعی که به ندای حق لبیک گفته و برای آزادی سازی ملتش از یوغ ستمگران و دژخیمان زمان حسین(رض) گونه جانش را فدا نمود و عزت و عظمت و جرات و شجاعت و ایمان و غیرت مردمان این سرزمین مظلوم را به نمایش گذاشت و به تمام جهانیان و بویژه هموطنان ایرانی اش درس دلاورمردی و ایستادگی و مقاومت در برابر رژیم خودکامه و مستکبر ولایت فقیه داد.
او با پاهای خودش با شهامت و جراتی بی نظیر به پیشواز مرگ رفت تا ضمن درس آزادگی و مردانگی ، راه آزادی را برای ملتش هموار نموده و نسلهای دیگر را از تروریسم و فاشیسم حاکم رهائی بخشد و عدالت و برابری را برای همگان به ارمغان آورد.
او با اهدای جانش در راه عدالت و آزادی با صدائی رسا و بلند به حاکمان فاشیست و خشونت طلب اعلام کرد که می توان خشونتگرانی را که پروای جان و عزت و مال مردم را ندارند همانند خودشان پاسخ داد و شرشان را از سر مردم کوتاه نمود و به حق که در این هدف پیروز شد و ساکنان سرمست کشتی قدرت را با امواج شهادتش تکان داد و گریه را بر گونه گریه آفرینان آفرید و مرهمی بر دل ملیونها انسان نهاد که فرزندانشان در کشتارگاههای رژیم تکه پاره و اعدام شده اند.
او لرزه بر وجود ظالمان و ستمگران و مستبدانی انداخت که به هیچ اصل بشری وارزش اخلاقی مقید نبوده اند و با تکبر و عناد و غرور بر مردم بی دفاع تاخته اند و حتی نوامیس مردم را مورد تعرض قرار داده و بی شرمانه تر از آن اینکه پسرهای جوان را مانند لوتیان مورد تعرض و تجاوز قرار داده اند و آخرین موردش بازداشتگاه کهریزک و پرونده قطورش می باشد که برای همیشه بسته شد و کسی را قدرت نام بردن آن نیست.
شهید عبدالواحد محمدی در دل ترس آفرینان جنایت پیشه ترس آفرید و جنایتکارانی که با قتل و کشتار، اعدام و تیرباران ، شکنجه و بازداشت زنان و مردان و جوانان و دانشجویان و سیاستمداران هدف ترس آفرینی را در مردم ایران دنبال می کردند ، با عملیات فرح بخش پیشین چنان وحشت کردند که در یک آن نیمی از کره زمین را متهم به دست داشتن در این عملیات کردند در حالی که خدا می داند این عملیات توسط دلیرمردان جنبش طراحی و به اجرا گذاشته شد و از طراحی آن به جز دست اندرکاران دیگر اعضای جنبش با خبر نبوده اند تا چه رسد به بیگانگان که خود یاری دهنده و حمایت کننده استبداد ولایت سفیه هستند و اگر همراهی و یاری بیگانگان غربی با استبداد ولایت سفیه نبود این رژیم یک روز هم توان ایستادگی در برابر مردم را نداشت.
من به نوبه خودم اقدام شهادت طلبانه شهید عبدالواحد محمدی را به مردم بلوچستان و جامعه اهلسنت و مردم ایران تبریک گفته و از بارگاه ایزد برای شهید درجات بلند می طلبم و همچنین به خانواده شهید تبریک می گویم که چنین فرزندی تربیت کرده اند و خوشا به حال آنان که فرزندشان در راه دفاع از حق و مبارزه برای عزت و آزادی جانش را فدا نمود و نامش برای همیشه در تاریخ این سرزمین ثبت شد.
من از همه مردم ایران می خواهم از مبارزات مردم بلوچ حمایت کنند و این مبارزات را بخشی از مبارزات کل ایران بدانند زیرا که امروز راهی دیگر پیش روی مردم بلوچ برای رسیدن به حقوق سیاسی و مدنی و اجتماعی وجود ندارد و هر صدائی در این سرزمین با خشونت پاسخ داده می شود و مردمی که حق می طلبند تهدید به اعدام می شوند و اگر کسی جرات کند که از ظلم و جنایت و کشتار انتقاد کند به دار زده می شود و نمونه اش شهید یعقوب مهرنهاد و دهها جوان دانشجوی دیگر بودند که بدون دسترسی به وکیل در بیدادگاههای رژیم محکوم به اعدام شده و به دار زده شدند.
مردم ایران بدانند که بلوچستان ازهر نظر با تهران تفاوت دارد و مقایسه بلوچستان با تهران نشانه عدم درایت و درک درست منطقه و شرایط حاکم بر آن می باشد زیرا در تهران می توان اعتراض کرد و روزنامه های منتقد منتشر می شوند و مردم می توانند حد اقل فریادی سر دهند اما در بلوچستان چنین نیست و هر اعتراضی با اعدام مواجه است و هر کس اعتراض کند مارک وهابی و ضد انقلاب و وابسته به بیگانگان خورده و اعدام می گردد و چنان جوی از رعب و وحشت آفریده اند که حتی خانواده ها حاضر نمی شوند در مورد فرزندان اعدامی خود گفتگو کنند و اگر در مورد فرزندان اعدامی مورد سوال قرار می گیرند می گویند مسافرت رفته اند !!!
اگر در مورد فرزندانشان که تیرباران شده پرسیده شوند چیزی دیگر می گویند و همچنین در مورد فرزندانشان که بر روی مین ها رفته و کشته شده اند و از ترس نمی توانند چیزی بگویند چون می ترسند که خودشان را اعدام کنند!!!
بلوچستان با چنین وضعیت وحشتناک و شرایط دهشت انگیزی مواجه است و و برای ما چاره ای جز توسل به نبرد مسلحانه و عملیات شهادت طلبانه نگذاشته است و اگر چنین موقعیتی فراهم گردد و مردم بتوانند حداقل مطالبات خود را پی گیری کنند و ظلم و ستم و تبعیض و تحقیر و توهین پایان یابد ما سلاح را کنار گذاشته و از صلح و امنیت استقبال می کنیم اما تا زمانیکه وضع به صورت کنونی باشد سپاه بداند گوش باز کند و بداند که ما ذره ای عقب نشینی نخواهیم کرد و شدیدتر از آنچه که تاکنون بوده به حملات استشهادی ادامه خواهیم داد و سوگند به خدا که سپاه را نابود خواهیم کرد.

در این اطلاعیه بنده از غرب و در راسشان امریکا و انگلیس می خواهم که دست از حمایت رژیم ولایت فقیه بردارند زیرا حمایت از رژیم ولایت فقیه حمایت از ظلم و ستم و تجاوز و قتل و جنایت است و موجب نفرت بیشتر مردم از آنها می شود زیرا مردم ایران امروز منتظر سرنگونی این رژیم فاسد هستند و یاری دهندگان آن را نمی بخشند خصوصا ملت بلوچ که با بدترین وضعیت موجود دچار هستند و به هر صورت خواهان رهائی از رژیم جهل و جور و فساد هستند.


عبدالمالک بلوچ

(رهبر جنبش مقاومت مردمی ایران)

مردم بلوچ و نقش عبدالمالک ریگی



تهران – زاهدان - - یکی از مسایل مبتلابه جامعه کنونی ایران، مساله بسیار مهم قومیت های بومی است که برای مدت های مدید همچون آتشی زیر خاکستر بود. اما امروز این آتش نهفته بر روی سطح آمده و اگر راه حل عاقلانه و عادلانه ای برای آن پیدا نشود می تواند همه ایران را در شعله های خود بسوزاند.
در این مقاله به یکی از این قومیت ها یعنی قوم بلوچ می پردازم که از درون آن پدیده ای به نام عبدالمالک ریگی بیرون آمده است. برخی رسانه ها نظیر آنها که طرفدار حکومت جمهوری اسلامی و برخی گروه های ملی گرا هستند او را تروریست می نامند و بعضی دیگر از مخالفان جمهوری اسلامی ایران اورا مبارز و انقلابی قلمداد می کنند. اما بررسی پدیده عبدالمالک ریگی بدون شناخت شرایط تاریخی و اجتماعی مردم بلوچستان ایران امکان پذیر نیست.
بلوچ ها اصولا بسبب تفاوت های قومی و زبانی تمایل چندانی برای معاشرت با فارس ها ندارند. آنان از فارس ها با نام غجر یاد می کنند که وجه تسمیه آن به قرن نوزدهم باز می گردد یعنی هنگامی که لشکریان ناصرالدین شاه قاجار برای تسلط کامل برای این منطقه دور افتاده به بلوچستان رفتند و به کشتار مردم بومی آن دیار دست زدند. لکن آن لشکریان علیرغم خشونت و خون ریزی نتوانستند بلوچ ها را کاملا مطیع خود سازند و بلوچستان تا سال 1307 توسط حاکمان محلی بلوچ اداره می شد تا این که ارتش رضاشاه پهلوی به آن جا لشکر کشید و با سبعیت ووحشیگری تمام به خودگردانی بلوچ ها پایان بخشید
سرکوب رضاشاهی، عرب ها، کردها و آذربایجانی ها را نیز بی نصیب نگذاشت. این سرکوب شامل ممانعت از قرائت و کتابت به زبان بلوچی و استفاده از این زبان در محاکم و مبارزه با لباس محلی بلوچی بود.
ایالت بلوچستان در دوران پهلوی اول و دوم شاهد قیام های گاه به گاه مردم بلوچ بود که هربار باخشونت تمام سرکوب می شد. رهبری اغلب این قیام ها به دست سران عشایر و قبایل بود. مهمترین اینها قیامی است که توسط شخصی به نام دادشاه انجام گرفت. وی که بعدها به قهرمان ملی بلوچ ها تبدیل شد همراه با یارانش در کوه های بلوچستان مستقر گردید. آنان ازهمان جا عملیات خودرا علیه ژاندارم ها وارتشیان رژیم شاه انجام می دادند و چندین تن از آنان را از پای در آوردند. حرکت دادشاه – که سال ها پیش نیز فیلمی درباره او ساخته شد – یک عصیان سیاسی نظامی بود علیه ستم ملی اعمال شده برضد بلوچ ها. اما حکومت شاه – همانند موارد مشابه – بافریب و حیله، دادشاه را توسط یکی از مزدورانش به قتل رساند و به تمرد وی پایان بخشید.
پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 ( فوریه 1979) همه قومیت های غیرفارس در ایران که در آن انقلاب مشارکت کردند انتظار داشتند که به حقوق خویش دست یابند. اما متاسفانه با سیطره روحانیان شیعه بر حاکمیت و انحصار طلبی شان در همه زمینه ها، آمال همه ملیت های ایرانی نقش بر آب شد. چند سالی نگذشت که مشخص شد ساز وکار حاکمیت متمرکز و تمامیت خواه تهران بر دو رکن استوار است: یکی زبان و فرهنگ فارسی و دیگری مذهب شیعه اثنا عشری؛ وهر گروه اتنیکی و قومی که خارج از این چارچوب باشد باید سرکوب و پایمال شود.
طی یکی دوسال بعد از انقلاب که نوعی آزادی های نسبی وجود داشت گروه های اسلامی مترقی و چپگرایان نقش فعالی در جامعه بلوچستان ایفا کردند تا این که حاکمیت تمامیت خواه همه احزاب و گروه های سیاسی اپوزیسیون را سرکوب کرد. قومیت ها نیز از این سرکوب ها جان سالم به در نبردند بلکه برخورد با آنان شدیدتر هم بود.
مبارزه ملیت های غیرفارس برای دستیابی به حقوق تاریخی و قانونی خویش تا دوره ریاست جمهوری خاتمی به اشکال مختلف ادامه یافت. با گشایش نسبی فضای سیاسی درایران دوره اصلاحات، قومیت ها – و ازحمله بلوچ ها - نیز فعالیت های دموکراتیک خودرا گسترش دادند. اما انتخاب احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، همانند کابوسی بر سر مردم ایران وارد شد. این بار نیز بیشترین سرکوب ها شامل حال همه قومیت ها – اعم از ترک و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن – گردید. دلیل این مساله آن است که جنبش قومیت ها در راس همه جنبش های اجتماعی ایران قراردارد و سردمداران حاکمیت بارها گفته اند که از این جنبش بیشتر از سایر جنبش ها می ترسند؛ در صورتی که اغلب فعالان این قومیت چیزی نمی خواهند جز اجرای اصول قانون اساسی وقوانین بین المللی مربوط به اقوام و آموزش به زبان مادری و چاپ نشریات به این زبان ها.
درواقع ما طی سه یا چهار سال گذشته شاهد حرکت ها و خیزش های سیاسی و مسلحانه ای در میان قومیت ها بودیم که البته چیزی جز واکنش به ستم ملی و مذهبی نیست که در سرکوب مستمر ملیت های غیر فارس بازتاب می یابد.
مبارزه در میان ملیت های آذربایجان، کرد و عرب و بلوچ به شکل های سیاسی و فرهنگی و مسالمت آمیز ادامه دارد ولی نوعی از مبارزه مسلحانه در میان سه ملیت اخیر نیز جریان دارد.

بی شک این نوع مبارزه در میان کردها و بلوچ ها شدیدتراست. البته در باره مبارزه مسلحانه قضاوت های محتلفی وجود دارد. اصولا معتقدان به مبارزه مدنی و مسالمت آمیز در میان خود این قومیت ها و نیز در سطح ملی و بین المللی با مبارزه مسلحانه مخالف اند و آن را بی ثمر و بلکه تامین کننده هدف های حاکمیت تهران در سرکوب هرچه خشن تر قومیت های می دانند. حتی برخی آن را نوعی تروریسم قلمداد می کنند.


عبدالمالک ریگی: از "جندالله" تا " جنبش ملی مقاومت ایران"


عبدالمالک ریگی اهل زاهدان است و چند برادر دارد که یکی از آنان هم اکنون در یکی از زندان های تهران بازداشت است و دومی حدود چهار سال پیش کشته شد.

عبدالمالک که وابسته به قبیله ریگی – یکی از بزرگترین قبایل بلوچستان – است، همراه با شماری، که بعدها نام " جندالله" بر خود نهادند، به عملیات مسلحانه علیه نیروهای دولتی روی آورد.

این امر حدود چهار سال پیش انجام گرفت، اما این گروه یک سال بعد نام خودرا به " جنبش مقاومت ملی ایران" تغییر داد. ظاهرا این تغییر نام براثر مشورت میان ریگی و برخی از سازمان های اپوزیسیون ایرانی صورت گرفت.
حکومت ایران بارها " جندالله" یا " جنبش مقاومت ملی ایران" را به عنوان یک سازمان تروریستی قلمداد کرده است که دست به عملیات تروریستی می زند. این حکومت، گروه ریگی را به قاچاق مواد مخدر نیز متهم می کند. اما عبدالمالک ریگی بارها طی مصاحبه با شبکه خبری العربیه و صدای آمریکا و برخی از کانال های فارسی اپوزیسیون این اتهامات را رد کرده است و ادعا می کند که برای احقاق حقوق مردم بلوچ و سایر ملیت های ایرانی مبارزه می کند. یک بار نیز دبیرکل سازمان ملل متحد بان کی مون نیز کشتار شماری از عناصر سپاه پاسداران را به عنوان یک عمل تروریستی محکوم کرد.
برخی معتقدند که ریگی دیپلم ناقص دارد اما برخی دیگر می گویند که وی فقط دروس حوزوی را در مدارس دینی اهل سنت آموخته است. او قبل از روی آوردن به مبارزه مسلحانه، مدتی را در زندان گذراند که البته مقامات رسمی ایران می گویند به سبب اختلاف های عشایری بوده است.
به هر تقدیر جنبش هویت طلبانه مردم بلوچستان برای رفع ستم ملی و مذهبی اکنون دو وجه مدنی و خشونت آمیز دارد که در واقع وجه اول این جنبش زیر سایه وجه دوم آن قرار دارد. همه می دانیم که حاکمیت تهران چند ماه پیش یعقوب مهرنهاد یکی از فعالان مدنی بلوچستان را اعدام کرد. شاید حاکمیت چندین تن بلوچ بی گناه را دیگر را نیز اعدام کرده باشد که کمتر کسی از آن خبر دارد.
به رغم همه فشارها و سرکوب ها، هنوز برخی از فعالان بلوچ به فعالیت مسالمت آمیز می پردازند.
بی شک حاکمیت تهران، خود مبارزه مسلحانه و خشونت آمیز را بر گروه ریگی تحمیل کرده است. زیرا با تنگ کردن همه امکانات خاص فعالیت های مدنی و مسالمت آمیز، جوانان بلوچ را به این راه کشانده است. یکی از دوستان بلوچ در همین سفر اخیرم به زاهدان مسایلی را گفت که انسان را به تعجب وامی دارد. وقتی صحبت به سرکوب خشن فعالان مدنی قومیت ها – و حتی کسانی که در چارجوب قانون اساسی فعالیت می کنند – پیش آمد ایشان گفت که در سیستان و بلوچستان گاهی به اعدام و محاکمه صوری نیز نیازی نمی بینند بلکه در همان پادگان های سپاه یا نیروی انتظامی افرادی را که دستگیر می کنند سر به نیست می کنند و سپس اعلام می کنند که در درگیری با اشراریا قاچاقچیان کشته شده اند.
در واقع حرکت گروه عبدالمالک ریگی یک حرکت عصیانگرانه وبازتابی است علیه خشونت های سازمان یافته حاکمیت علیه بلوچ ها. اما آیا این جوانان و رهبران عصایانگر می توانستند در برابر سرکوب و سبعیت حاکمیت توتالیتر تهران خویشتنداری کنند و صرفا به فعالیت مسالمت آمیز و مدنی بپردازند؟ این سوالی است که نیاز به تامل و تعمق دارد. داوری راجع به این نوع مبارزه باید در پرتو شرایط خاص سیستان وبلوچستان و مخالفت سازمان های بین المللی و اتحادیه اروپا و بسیاری از نیروهای اپوزیسون ایرانی انجام گیرد.

توسل به مبارزه مسلحانه، حق دموکراتیک مردم ایران است!


در جهان ۳۰ سال اخیر، جریانی تروریست تر از رژیم اسلامی، وجود نداشته است!

بنا به اطلاعات منتشره، سازمان منطقه ای " جنبش مقاومت مردمی ایران"( سابقاً: جندالله ایران) در استان سیستان و بلوچستان، خبر از انجام یک عملیات بزرگ و موفق میدهد. طی این عملیات که صبح روز یکشنبه ۲۶ مهر- ۱۸ اکتبر در شهر" پیشین "، مرکز بخش پیشین، واقع در ۴۰ کیلومتری جنوب شهر راسک- مرکز شهرستان سرباز- در جنوب این استان صورت گرفته، بیش از ۴۲ نفر از عناصر اصلی سپاه پاسداران و عوامل محلی رژیم اسلامی، به قتل رسیده اند.

آمار تاکنونی، از مجروح شدن حداقل ۳۰ نفر از سرکوبگران- همچنین کاملاً ناخواسته، گروهی از میان افراد غیردخیل- خبر میدهد. اقدام عنصر وابسته به سازمان بالا- از طریق عملیات انتحاری- علیه نشست مشترک پاسداران و مرتجعین محلی، موسوم به " نشست هم اندیشی سران طوایف سیستان و بلوچستان"، بوقوع پیوسته است. این نشست توطئه گرانه، باید سرکوب هر چه بیشتر مخالفتهای سیاسی را مورد بحث قرار داده، بر امتیازات ضد دموکراتیک سران طوایف سنتی، در ترور و تحقیر زنان، دختران و جوانان مهر تأکید کوبیده، و اقدامات جاسوسان و سرکوبگران محلی را در همدستی با رژیم اسلامی، هماهنگ میکرد.

مأمورین حکومت اسلامی، برای محافظت خود از عملیات نظامی احتمالی مخالفین، حتی برخی از مردم محلی بیگناه و غیردخیل در جریان این تجمع را نیز، به درون محل برگزاری نشست کذایی خود کشیده، و باعث مرگ و مجروح شدن نفراتی از مردم بی اطلاع نیز گشته اند.

این اقدام پاسداران برای کشاندن پای مردم بیگناه به کشمشکهای نظامی، در چهارچوب موازین حقوق بین المللی، بشدت محکوم بوده، و هر دانشجوی سال اول رشته حقوق، به آن آگاه است. بجاست که وکلای مدافع دموکراتیک ایرانی در خارج، بویژه از میان شهروندان سیستانی و بلوچستانی، سریعاً ادعانامه ای را در این رابطه تنظیم، و به مراجع قضایی بین المللی تسلیم نموده، مانع از تبدیل مردم بیگناه به گوشت دم توپ در یک منطقه نظامی، از سوی مأمورین رژیم جانی اسلامی گردند.

اطلاعیه منتشره و سراسر دروغ سپاه پاسداران، در ارتباط با عملیات شهر پیشین، از توطئه دشمنان این رژیم، برای ایجاد اختلاف در میان شیعه و سنی، دم میزند! آیا دروغ و تحریفی بزرگتر از این، وجود دارد؟

رژیم اسلامی یک رژیم افراطی مذهب شیعه، طی ۳۰ سال به ارتجاعی ترین شکلی، به سلب حقوق شهروندان غیر شیعه دست زده- که حتی اجازه اداره یک مسجد در پایتخت کشور را ندارند- امروزه قربانیان خود را، متهم به تشدید اختلافات در این زمینه ها میسازد.

رژیم اسلامی تاکنون دهها نفر از شهروندان را به دلایل صرف مذهبی به جوخه اعدام سپرده، و احتمال صدور حکم اعدام برای وابستگان به مذهب بهائیت در شیراز نیز، شاهدی زنده بر سلب بیرحمانه حقوق اولیه مردم در این رابطه، و " ایجاد اختلاف" بر پایه باورهای شخصی مذهبی در جامعه است. عملیات نظامی شهروندان عاصی از جنایات روزمره این رژیم در سیستان و بلوچستان، در دوره ای اتفاق افتاد، که هنوز زمان چندانی از اعدام شهروند آزادیخواه یعقوب مهرنهاد*۱ نمی گذرد.

یعقوب مهرنهاد، یک روزنامه نگار*۲، فعال اجتماعی و تأثیرگذار در اقدامات متعددی بنفع مردم محروم این منطقه، و مسئول یک نهاد علنی بنام " انجمن جوانان صدای عدالت" در زاهدان بود. او که از نظر گرایش سیاسی نه یک فرد چپ و یا رادیکال، بلکه حتی به جناح رژیمی اصلاح طلبان نزدیک بود، به اتهاماتی واهی در اردیبهشت سال ۱۳۸۶ در زاهدان، بازداشت شد.

مسئولین رژیم اسلامی بدون هیچگونه علائم قبلی، بیکباره او را در روز ۱۴ مرداد سال ۱۳۸۷ در زندان زاهدان، به دار آویختند. او در هنگام مرگ، علیرغم، ذخیره بزرگی از فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، هنوز جوانی ۲۹ ساله بود.

یکی دیگر از آخرین جنایات وحشیانه رژیم اسلامی، در روز ۲۳ تیر ۱۳۸۸- ۱۴ ژوئیه ۲۰۰۹، و اعدام ۱۳ نفر از شهروندان کشور در شهر زاهدان، به دلایل سیاسی، و یا اساساً ناروشن بود. زندانیان نامبرده، بهیچوجه از یک دادرسی عادلانه و حق داشتن وکیل برخوردار نشده، به تحقیرآمیزترین شکلی در یک پارک تفریحی در مرکز شهر، به چوبه دار آویخته شدند.

این، میزان حق و حقوق شهروند این کشور، در شرایط سلطه رژیم پلید اسلامی، و نمونه ای از ۳۰ سال جنایت و و ویرانگری آن است. عوامل جنایتکار رژیم اسلامی، دهه هاست، که مردم محروم این منطقه را به دلخواه خود، در کوچه و خیابان به گلوله می بندند؛ آنها را به دلیل انجام فعالیتهای فرهنگی ساده و یا دفاع از خود حین تهاجم پاسداران، به قتل میرسانند؛ و یا بدون هیچ اتهام جدی و روشنی، عمدتاً بقصد ایجاد ارعاب سیاسی در منطقه، شهروندان جوان را به جوخه اعدام می سپارند.

تاکنون صدها نفر از مردم این استان- که از فقر و بیکاری انبوه رنج میبرند- به اتهام نگهداری و نقل و انتقال مواد مخدر، به جوخه اعدام سپرده شده، و خانواده های آنها را از هم پاشانده اند. هیچ کسی باور نمیکند، که جز عوامل رژیم اسلامی و آخوندهای شیعه درنده خو، کسی قادر باشد، بازار چندین میلیونی مصرف کننده گان مواد مخدر در کشور را بچرخاند.

رژیمی که همه ورودیها و خروجی های مرزها، فرودگاهها و بندرها، شهرها و خیابانها را توسط عناصر سپاه پاسدارن مدیریت و یا کنترل کرده، در هر شهر و روستایی، دست به استقرار پلیس و پاسدار و بسیجی و لباس شخصی زده، کوچکترین فعالیت مخالفین را کشف و نابود کرده است، خود، سرکرده اصلی اداره بازار داخلی و صدور مواد مخدر بوده، و یا حداقل، سهم اصلی از درآمدهای آن را به چنگ می آورد.

صدور حکم اعدام برای شهروندان فقیر و درمانده، از همه جا رانده و در گروگان این رژیم ددمنش، چیزی جز پوشاندن نقش تبهکاران حاکم، ایجاد ارعاب در جامعه، بویژه، در میان مخالفین سیاسی نیست.

جنبش اعتراضی کنونی مردم ایران، که هم اینک علیرغم لطمات سنگین، ادامه دارد، خود اما از سوی جناحی از سرکوبگران کنترل شده، و به بیراهه میرود. جریان اصلاح طلبان، لیبرالهای اسلامی و ضدکمونیستهای افراطی، که در تمام ۳۰ سال، ترقی شغلی کرده اند، هم اکنون هم، جز تخریب جنبش اعتراضی فعلی هدفی ندارند.

آنها، ابتکارات انقلابی مردم را، در تله شعار فاشیستی " جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه زیادتر" گرفتار ساخته، آینده توسعه این جنبش را تهدید میکنند؛ در حالیکه، جنبش انقلابی مردم، برای فراروئی به سطح یک اقدام سرنوشت ساز، باید از سد اصلاح طلبان وبخش بزرگی از لیبرالهای متحد آنان - در داخل و خارج- بگذرد. مبارزات مردمی، مستقل از اراده همگان و در محتوای خود، به سمت رویش قیامهای متعددی پیش میرود، که در سطح سیاسی و رهبریِ اما، موانع بسیاری در جهت ناکامی آنها عمل میکنند. توده مردمی که از ۳۰ سال برده گی در جهنم " امت اسلامی" خلاص میشوند، خواستار تغییرات سریعی بوده، نمیتوانند خود را بیش از این، معطل " الله و اکبر"، و " یا حسین، میرحسین" زندانبانان و آمران قتل عام نسل جوان گذشته کنند.

کسی که از تغییرات " مدنی" در این رژیم وحشی دم میزند، اگر احمق و بدبخت و برده صفت نباشد، حتماً یک شیاد و تبهکار و سرسپرده این ماشین آدمکشی است. نه فقط یک قیام مسلحانه، بلکه چندین قیام مسلحانه -نیمه تمام و پیروز، منطقه ای و سراسری- سرنوشت مردم و کشور را رقم زده، گریزی از آن برای مردم ستم دیده، وجود ندارد.

بنا به تجارب ماههای گذشته همچنین، رژیم اسلامی در برابر شعارهای اسلامی تحمیل شده به تظاهراتهای مردم- که نتیجه دنباله روی آنها از اصلاح طلبان است- نه فقط نرم تر و قابل تحمل تر نشده، بلکه حتی دست به صدور حکم اعدام علیه مبارزین ضدرژیمی زده، تحت این شرایط و با نیاتی سرکوبگرانه، چندین زندانی عادی را هم، به دار آویخته است. هم اینک نیز، گروههایی از زندانیان سیاسی و عادی، به دلایل واهی و یا ناروشن، بدون طی روندی از یک دادرسی قابل قبول، در معرض اجرای حکم اعدام قرار گرفته اند.

اکثریت جریانات ارتجاعی در خارج از کشور، نظیر طیف توده ای- اکثریتی، جمهوریخواهان دروغین، و انواع دسته جات لیبرال اسلامی و یا ضدکمونیست در داخل- که مجموعاً جناح راست اصلاح طلبان حکومتی را تشکیل میدهند- جریان " جنبش مقاومت مردمی ایران" را، جریانی تروریستی مینامند.

در حالیکه هر انسان اندکی سیاسی میداند و می بیند، که رژیم اسلامی و همه ارگانهای آن، نه تنها جریاناتی تروریستی هستند؛ بلکه هیچ جریان دیگری در جهان پس از جنگ دوم، تروریست تر و جانی تر از این رژیم، وجود نداشته است. از این گذشته، گرایش مذهبی جریان سیاسی بالا، اولاً بخشی از تمایلات مردم تحت تبعیض مذهبی در حکومت اسلامی را بازتاب داده، و ثانیا، این سازمان، خواستار یک حکومت مذهبی در ایران، و یا سیستان و بلوچستان نیست.

در حالیکه اصلاح طلبان تحصیل کرده، استاد دانشگاه، مفسران ایرانی بی بی سی، رادیو آلمان و رادیو فردا، محقق و لیبرال، هنوز از جناح " خط امامی" دیکتاتوری فاشیستی حمایت نموده، حاضر به پذیرش حق مردم به سرنگونی رژیم اسلامی- حتی در شرایط عصیان جامعه هم- نیستند. آیا همین لیبرالهای ضدکمونیست افراطی نیستند، که هر از چندگاهی، چرخش " شبح لنین" بر فراز دانشگاهها و کشور را رویت کرده، کشف خود را با عجله به بازجویان اوین منتقل ساخته، آخوند وحشی را، به سرکوب و اعدام کمونیستها و آزادیخواهان، تشویق میکنند؟

چه کسی مرتجع و تروریست است؟ استاد دانشگاه و مدیر تکیه داده بر محل کار اعدام شده گان دهه ۶۰ و بیشرافت های مدیر و مسئول و مشاور و معاون وزیر سابق، که در خیابانهای تهران، جوانان را وادار به فریاد زدن شعار " الله اکبر" نموده، و از موسوی مرتجع حتی، عدم " ساختار شکنی" را طلب میکنند! و یا مبارزین عاصی از میان مردم عادی، محروم و در مناطق دور از پایتخت، فاقد هرگونه رابطه ای با " نخبه گان" خودستا و رژیمی، و بدون موقعیت ویژه سیاسی، اقتصادی و یا آکادمیک در جامعه؟

اگر جریان " جنبش مقاومت مردمی ایران"، جریانی تروریستی است، در این صورت، هر لیبرال ایرانی- مذهبی و غیر مذهبی- در داخل و خارج از کشور هم، یک تروریست، چه بسا، بدترین نوع آن است؛ از آنجا که طی ۳۰ سال، از جانی ترین دارودسته تروریست در جهان حمایت کرده است.*۳ پیدایش مبارزه مسلحانه در ایران، روندی اجتناب ناپذیر بوده، به هسته اصلی و طبیعت مبارزات توده ای، علیه سلطه گران پلید در این کشور، تعلق دارد.

اگر مبارزات مردم در دوران انقلاب مشروطیت( ۱۲۹۳-۱۲۸۵) و انقلاب بهمن( ۱۳۶۰-۱۳۴۹)، به حداقل نتایجی در مقاطع اولیه آن دست یافت، این تنها و تنها، بدلیل وجود و تأثیر مبارزه مسلحانه است. مبارزات دموکراتیک در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ اما، علیرغم حضور دو حزب متشکل- حزب توده و جبهه ملی- همچنین دهها اتحادیه و تشکل توده ای، و صدها نظامی مسلح و متشکل- حتی در سطوح افسران ارشد- بدون عامل توسل به قیام مسلحانه، به شکست منجر شده، تحقیر و برده گی و حکومت ساواک، و تبدیل ایران به یک کشور تحت سلطه، انتهای آنهمه جانفشانیهای مردم بود.

تثبیت حکومت اسلامی در طی حمام خون سال ۱۳۶۰ به بعد نیز، در وجه غالب خود، به خیانت علنی شبه روشنفکران توده ای- اکثریتی، و اشتباهات بزرگ جریانات چپ روشنفکری چپ ضد شوروی- سابقاً مجاهد و یا خارج از کشوری، مائوئیست و تروتسکیست- در تهاجم" ایدوئولوژیک" غیرصادقانه به سازمان فدایی و انبوه هواداران پرشور و کم تجربه آن، بمنطور بی اعتبارساختن سنت مبارزه مسلحانه مربوط بوده، ۳۰ سال جهنم اسلامی، ماحصل مستقیم رویدادهای دوره فوق نیز است.

برای مدافعین آزادیهای دموکراتیک در سیستان و بلوچستان باید روشن باشد، که هیچ حقی، بالاتر از حق حیات نیست. اگر سهم شهروند سیستانی و بلوچستانی، تحت شرایط این رژیم بربرمنش، چیزی جز تحمل بی حقوقی محض و تبعیض گسترده نیست، در این صورت، جز مرگ زجرآور هرروزه هم، چیزی در انتظار او نیست.

توسل به مبارزه مسلحانه و ارتقاء آن به سطح یک مبارزه حرفه ای و متکی بر نظامات دموکراتیک، دفاع از حق حیات انسانی، و عین زندگی آزادانه خواهد بود. هرچه مبارزه مسلحانه در این منطقه، از نظر کیفی و کمی، توسعه یابد، بهمان میزان، چشم اندازهای شیوع خیزشهای مسلحانه، برای بگورسپردن این ماشین درنده خویی و کشتارجمعی، روشن تر خواهند گشت.


-------

توضیحات *۱- نشانی وبلاگ شخصی یعقوب مهرنهاد، و آخرین نوشته او در این وبلاگ: http://mehrnehad.blogfa.com/ / کسب اطلاعات دقیقتر در باره یعقوب مهرنهاد در ویکی پدیا: http://fa.wikipedia.org/wiki/یعقوب_مهرنهاد اطلاعات موجود در ویکی پدیا، خنثی و بیروح، و تقریباً از موضع لیبرالیسم سلطنتی- اسلامی است. از این رو، برای کسب اطلاعات دقیق تر، رجوع به منابع دیگر هم مفید است.

*۲- سرپرست روزنامه مردمسالاری در زاهدان، یک روزنامه وابسته به اصلاح طلبان. *۳- " دزد چو با چراغ آید، گزیده تر برد کالا "! -

برای آشنایی با سیستان و بلوچستان، شهرستانها، بخشها و شهرهای آن، به نشانی زیر مراجعه نمایید: http://fa.wikipedia.org/wiki/%D۸%A۷%D۸%B۳%D۸ª%D۸%A۷%D۹%۸۶_%D۸%B۳Û%۸C%D۸%B۳%D۸ª%D۸%A۷%D۹%۸۶_%D۹%۸۸_%D۸%A۸%D۹%۸۴%D۹%۸۸Ú%۸۶%D۸%B۳%D۸ª%D۸%A۷%D۹%۸۶

- اطلاعاتی پیرامون سیستان و بلوچستان از یک منبع رژیمی. http://www.anobanini.ir/travel/fa/sistan-b/ -

شهرستان سرباز در جنوب استان سیستان و بلوچستان قرار داشته، دارای مرکزی بنام شهر راسک است؛ همچنین شهر کوچکی بنام شهر سرباز نیز، در شمال این شهرستان واقع است، که شهرستان را بدان نام مینامند. استان سیستان و بلوچستان دارای ۱۴ شهرستان بوده، و از نظر پهناوری و پوشش گیاهی، بزرگترین استان کشور، و دارای متنوع ترین نوع پوششهای گیاهی در ایران محسوب میگردد. - حادثه کنونی نه در شهر کوچک سرباز در شمال این منطقه، بلکه در قسمت جنوبی شهرستان سرباز، در شهر" پیشین"، روی داده است. شهر سرباز در شمال این شهرستان، و شهر پیشین، در مرکز یک بخش جنوبی این شهرستان واقع شده اند.

مقاومت مسلحانه يا مبارزه مسلحانه


آيا فرقى بين مقاومت مسلحانه و مبارز مسلحانه ھست؟
اين سوألى است که ھمه ما با آن درگير ھستيم و به گمان من جواب درستى براى آن نيافته ايم٬ ما بلوچ ھا اعتقاد به مبارزه مسالمت آميز براى رسيدن به حقوق خود داريم و تا حد امکان از اصول آن نيز پيروى کرده ايم و ميکنيم٬ زيرا پيروى از اصول مبارزه مسالمت آميز منطقى ترين راه حصول حقوق سياسى اجتماعى است. مسلمانان بوسني و ھرزگووين در سالھاى ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳ نيز از اين اصل پيروى کردند٬ و به مدت ۳ سال قربانى سربھاى ناسيوناليست شدند٬ تا جايى که نزديک به دويست ھزار نفر از مردم بوسنى بدست جلادان ناسيوناليست سرب قتل عام شدند و اتحاديه اروپا و امريکا به تحريم تسليحاتى مردم بوسنى ادامه داد٬ وقتى که اتحاديه اروپا و امريکا دست از تحريم تسليحاتى مردم بوسنى برداشت ديگر خيلى براى قربانيان اين جنگ جھنمى دير شده بود ولى مردم بوسنى با امکانات تسليحاتى اندکى که داشتند توانستند جلوى قتل عام صدھا ھزار انسان ديگر را بگيرند.

مسلمانان بوسنى به مبارزه مسلحانه روى نياورده بودند که يک ديکتاتور را براندازند بلکه از جان خود دفاع ميکردند و کسى نميتوانست آنھا را تروريست بخواند چونکه مبارزه مسلحانه نميکردند بلکه مسلحانه از مردم خود در مقابل ھجوم و حمله ناسيوناليستھاى سرب دفاع ميکردند. بنابر اين براى جھان و سازمان ملل متحد منطقى بود که حق دفاع مسلحانه مردم بوسنى را به رسميت بشناسند.

ما بلوچھا در ايران سرنوشت مشابھى با مسلمانان بوسنى داريم٬ ما به ايران حمله نميکينيم و نکرده ايم بلکه تشيع٬ امامت و امت به مردم بلوچ يورش آورده است که بنياد بلوچ و مذھب سنى را در بلوچستان از بيخ بکند.

ما مردمى صلح طلب٬ قانع به آنچه که درايم و دور از دغدغه ھاى سياسى ھستيم٬ اين رژيم ملايان امام زمان است که به خانه و مسجد ما ھجوم آورده است٬ اين سربازان گمنام امامت و امام زمان ھستند که جوانان بلوچ مارا به جوخه اعدام و چوبه دار ميفرستند.

اين شياطين ولى فقيه ھستند که کودکان بلوچ را به رگبار مسلسل مي بندند٬ اين مأموران ولي فقيھ ھستند که کشتن بلوچھا را مصلحت نظام ميدانند. ھر انسانى حق دارد از خانه خود٬ زندگى خود٬ از خانواده خود٬ از سرزمين خود دفاع کند٬ چه اين دفاع مسلحانه باشد يا مسالمت آميز. قانونھاى جنايى غربى اعم از آمريکا و اروپا به شھروندان خودشان حق دفاع مسلحانه را ميدھند٬ به عنوان مٽال در آمريکا اگر به منزک کسى تجاوز شود٬ صاحب خانه حق دارد که مھاجم را به رگبار ببندد و محاکمه نيز نشود.

براى دفاع از حقوق شھروندان است که در آمريکا شھروندان اجازه حمل سلاح دارند. اين نوع دفاع٬ مبارزه مسلحانه ارزيابى نميشود. آمريکا و اروپا به خود اجازه ميدھند که تروريستھا را در ھر کجاى دنيا که باشند نابود کنند٬ چرا؟

براى اينکه از کشور خود٬ شھروند خود و از خانواده خود دفاع کنند. پس چرا بلوچ اجازه دفاع از سرزمين٬ شھروند و خانواده خود را نداشته باشد.
ما بلوچھا به ايران حمله نکرده ايم٬ ما ھيچ بخشى از خاک ايران را اشغال نکرده ايم بلکه رژيم ولايت سفيه است که به ما حمله ور شده و
قانونھاى جھل و عصر حجر را بر ما تحميل ميکند و ھيح راھى براى اعتراض مسالمت آميز و مذاکره براى ما نگذاشته است٬ ھمه راھھاى گفتگو را بسته است٬ بنابر اين تنھا راه گفتگو با اين رژيم جھل وجنايت٬ مقاومت مسلحانه است٬ به فعاليتھاى بلوچھا در اعتراض به ستمھاى ملى٬ مذھبى٬ فرھنگى٬ اجتماعى و سياسى مبارزه مسلحانه گفته نميشود بلکه مقاومت مسلحانه گفته ميشود٬ چونکه اين رژيم سفاک فقط به مقاومت مسلحانه جواب ميدھد.
تا امروز تنھا راه گفتگو با سردمداران رژيم ولايت سفيه مقاومت مسلحانه است. دولت جمھورى اسلامى حتى اجازه فعاليت خيريه و امدادى به بلوچھا براى کمک رساندن به افراد آسيب ديده طوفان گونو را در بلوچستان نداد٬ که تصور چنين رفتارى براى ھر انساى که از ھر مسلک و مرامى باشد امکان بذير نيست. چرا به سازمانھاى امدادى و خيريه بلوچ اجازه فعاليت کمک رسانى نميدھد؟
مقاومت مسلحانه بلوچھا تحت ھيچ منطقى قابل محکوم کردن نيست٬ تا زمانى که مقاومت مسلحانه بلوچھا شکل تھاجمى بر عليه دولت ايران نگيرد به اين معنى که بلوچھا وارد نبرد مسلحانه براى تسخير شھرھاى ايران فارس نشين ايران نشوند٬ مقاومت مسلحانه بلوچھا
طبيعت تدافعى خواھد داشت و ھيح دولت و سازمانى آنھا را مقصر براى دفاع از خود نخواھند دانست. و بلوچھا امکانات حمله تھاجمى به
شھرھاى ايران نيز ندارند.
اين بايد دليل ما بلوچھا باشد که جنگ ما با جمھورى اسلامى مقاومت بر عليه ستم ملى٬ مذھبى٬ سياسى٬ اقتصادى و اجتماعى است و يک
مقاومت دفاعى است و نه تھاجمى٬ و مقاومت مسلحانه حق طبيعى ماست.


پيام اميد

تصویر شهید عبدالواحد محمدی سراوانی ،مجری عملیات استشهادی پیشین سرباز


مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

از ميان مؤمنان مردانى‏اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند


تصویر شهید عبدالواحد محمدی سراوانی ،مجری عملیات استشهادی پیشین سرباز که با فدا نمودن جانش دهها فرمانده سپاه پاسداران را به درک واصل نمود و خود با قلبی پاک و مملو از ایمان و حماسه و غیرت و شهامت به لقاء الله شتافت و دل هزاران مادر و پدر بلوچ و اهلسنت را شاد و مسرور نمود.

فواره خون شهید عبدالواحد گرچه به آسمان رفت اما نوای زیبایش گوشهای مظلومان و ستمدیدگان را نوازش داد و به آنان اطمینان داد که مظلومان تنها نیستند و می توانند قدرتهای طاغوتی را در هم شکنند.

او با اهدای قطرات پاک خونش به دوستدار آن خونها مرهم بر دل هزاران پدر و مادری نهاد که فرزندانشان را بر دار متجاوزان و ستمگران و پاسداران دیده بودند.

شهید عبدالواحد عزیز که با خونش به ما عزمی تازه در مبارزه داد و ما را با خون خود وابسته نمود و به ما ندا داد که هرگز تن به ذلت ندهیم و راه پر افتخار سردار شهید عبدالواحد سراوانی را ادامه دهیم و خدا می داند که شهید سعید سردار عبدالواحد به ما یقینی مضاعف بخشید و با خونش به فرزندان مومن و مجاهد بلوچستان نوید عزت و آزادی داد.

خون سردار شهید عبدالواحد سروانی ایمان ما را به پیروزی چند صد برابر کرد و به ما درس ایستادگی و مقاومت داد.

روحش شاد و رحمت بی کران الهی بر او باد

دلاور بلوچ

اجسادی که پاکستان تحویل داده شدند با بمب کشته نشده اند


به گزارش آژانس خبری تفتان به نقل از بی بی سی اردو اجساد پنج شهروند پاکستانی در مرز تفتان به مقامات پاکستانی تحویل داده شدند که طبق گزارش بی بی سی از تفتان این افراد مرگ آنها با انفجار نبوده است و از ظاهر بدن آنها معلوم می شود که آنها در بمب گذاری کشته نشده اند.

طبق گزارشهای خبرنگار تفتان از پیشین پاسداران رژیم پس از عملیات استشهادی پیشین سرباز به سوی مردم عادی تیراندازی کرده و موجب شهادت بسیاری از شهروندان عادی شدند و همین طور گزارشها از دیگر نقاط بلوچستان حکایت از خشم پاسداران و حمله به سوی مردم عادی می باشد که احتمالا این پاکستانی ها قربانی چنین جنایتی شده اند و جالب است که طبق گزارش بی بی سی چهار تن از این پنج نفر از قوم پشتون و از منطقه پشین در مرز پاکستان و افغانستان و یکی دیگر از شهر کویته پاکستان بوده است و معلوم نیست این افراد که طبق قول مقامات ایرانی بدون پاسپورت بوده اند چگونه در گردهمائی سپاه پاسداران در پیشین سرباز شرکت کرده اند همانگونه که دوست عزیز کریم بلوچ در مقاله ای بدان پرداخته اند و این دروغ پراکنی رژیم را ثابت می کند و شاید رژیم قصد دارد به خانواده این افراد پشتون در پشین که در مرز افغانستان قرار دارد بگویند که این افراد توسط جنبش کشته شده اند تا بدین صورت از آنها برای اهداف خود استفاده نمایند و به هر صورت این موضوع خیلی مشکوک است اما یکی از مسئولان پاکستان گفته است اجساد را برای تحقیق بیشتر به پزشکی قانونی می برند تا علت مرگ افراد مشخص شود.

لینک خبر در بی بی سی

دروغگوئی به سبک جمهوری اسلامی ايران!


پس ازعمليات انتحاری پيشن ازتوابع شهرستان سربازدربلوچستانکه منجربه قتل فرماندهان سپاه پاسداران
ازجمله سردار نورعلي شوشتري جانشين فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و فرمانده قرارگاه قدس،‌ سردار محمدزاده فرمانده سپاه استان سيستان و بلوچستان، فرمانده سپاه ايرانشهر و فرمانده
سپاه سرباز و فرمانده تيپ اميرالمومنين ... شد، عوامل ودست اندرکاران رژيم دست به تبليغات وسيعی زدند مبنی براينکه فرماندهان سپاه درپی برگزاری جلسه ای با شرکت سران قبائل وطوائف منطقه درپيشن بوده اند که مورد حمله قرارگرفته وکشته شده اند.... درانفجارفوق حدود۴۲ تن به قتل رسيده وتعداد زيادی نيزمجروح گشتند.

با توجه به اسامی کشته شدگان، هيچ سرطائفه وسرقبيله ای دربينشان نيست. وپيشين منطقه ای است که روابط سرداری وخان خانی درآنجا وجود ندارد تاهمائشی ازسران قبائل و... برگزارميگشت. شنيده ها
حکايت ازآن داشت که سپاه پاسداران ونيروهای سرکوبگررژيم دربلوچستان، که به شکست خويش واقفند وميدانند که زابلی ها وزنه ای نيستند تا امنيتی برقرارکنند، بازمجدداً به بلوچها روی آورده تا با ياری آنها بهتربتوانند برمنطقه حکمرانی کنند. همانطورکه سياستهای رژيم طی ۳۰ سال اخيردربلوچستان نادرست بوده اند، اينبارنيزروشی غيراصولی وضد مردمی درپيش گرفته وبه مزدوران محلی خويش روی آورده اند تا امکانات واسلحه دراختيارشان بگذارند وآنها را رودرروی مبارزين بلوچ قراردهند. درگيريهای طائفه ای که دردهه ۶۰ با شدت تمام دربلوچستان وبخصوص درسرحد جريان داشت وباعث کشته شدن دهها بلوچ بيگناه شد، هدف ديگری است که رژيم درسرميپروراند. همائش به اصطلاح پيشن، جلسه ای بود بين سران سپاه ومزدوران وجاسوسان شان درمنطقه.

جهت روشن شدن بهترقضيه وپی بردن به دروغگوئيهای جمهوری اسلامی ايران، نظرخوانندگان اين سطوررا به نوشته ای درهمين رابطه جلب ميکنم که درسايت اردو بی بی سی (BBC) درج شده است.
لطفاً به اين خبرتوجه فرمائيد.


http://www.bbc.co.uk/urdu/pakistan/2009/10/091023_iran_bodies.shtml


"اجساد پاکستانيها به وطنشان بازگردانيده شدند" درمطلب ياد شده ميخوانيم که درعمليات انتحاری پيشن سرباز، ۵ پاکستانی کشته شده وازطريق مرزتفتان تحويل مقامات مرزی پاکستان گشته اند. ازاسامی اين افراد خبری نيست وفقط به محل سکونتشان اشاره رفته است که "پشين" شهری بين کويته وچمن واقع در
بلوچستان شرقی ميباشد. ساکنان پشين عمدتاً پٹان هستند.

مقامات دولتی ايران گفته اند که اين افراد پاسپورت به همراه نداشته وبرای کارگری به آنجا رفته بودند. برکسی پوشيده نيست که درطول سالهای اخير، ماُموران نظامی وانتظامی دراستان سيستان وبلوچستان، باشدت هرچه تمامتربه دستگيری واخراج مهاجران خارجی بخصوص افغانيها وپاکسانيها پرداخته اند. مهاجران به اصطلاح غيرقانونی، با مشاهده پاسداروسايرنيروهای انتظامی، درهزارسوراخ پنهان ميشوند تا دستگيرواخراج نگردند. حال چگونه اين مهاجران پاکستانی، خود را مخفی که نکردند هيچ، با پرروئی تمام، شانه به شانه درکنارفرماندهان عاليرتبه سپاه، بعنوان سرطائفه های بلوچ، درجلسه پيشن شرکت کنند؟

کريم بلوچ
2009-10-24

حکام ايرانی نژادپرست ترين موجودات روی زمين


آنچه هم اکنون برمليتهای ايران تحت حاکميت شيعيان افراطی رواداشته می شود از برخورد نژادپرستان افريقای جنوبی با سياهپوستان در زمان حاکميت آپارتايد بمراتب وحشيانه تر و تبعيض آميز تر است
. برخوردی که با بلوچ و بلوچستان می شود در تاريخ بشريت بيسابقه است. زورگويان و قدرت پرستانی که ادعای حاکميت الهی دارند زندگی را بر بيش از۴ ميليون بلوچ در بلوچستان غربی چنان به تنگ آورده اند که مشابه آنرا در هيچ جای دنيا نمی توان يافت.
دبير کل جمعيت حاميان ولايت فقيه وقاحت را به آنجا کشانده که پيشنهای مافوق نژاد پرستی داده است. اين موجود انسان نما پيشنهاد داده تا هيچ کس از طايفه ريگی در امور اداری و مديريت استان بلوچستان نقشی نداشته باشد.

حال آنکه حکام خودکامه تهران قبل از اين پيشنهاد نيزکل مردم بلوچ را از تمام حقوق سياسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و فردی محروم کرده اند و بر اين باورند که وضع مليت بلوچ و ديگر مليتها ی دربند درايران تا ابد چنين خواهد بود زيرا حاکميت ضد بشری خود را الهی و ابدی می دانند.
بنا براين بايد به بپا خاست و اين حاکميت شيطانی را هرچه زودتر به زباله دانی تاريخ انداخت تا شرايط زندگی و پيشرفت برای ميليونها انسان، مليتها ی دربند و مردم بلوچ ايجاد شود..

تصاویر مبارزین جندالله در کوههای بلوچستان


















رهبر انقلابی ،امیر عبدالمالک بلوچ


یادی از شهید عبدالغفور ریگی ،فیلم وداع شهید با پدر و مادر

امام جمعه تهران خطر جنبش سبز و جنبش مقاومت جندالله را برابر دانست


به گزارش آژانس خبری تفتان به نقل از رسانه های رژیم امام جمعه رژیم در تهران در خطبه های نماز جمعه سیاسی تهران خطر مقاومت در بلوچستان را با خطر جنبش سبز برابر دانست و گفت :جاى تاسف است که نگرانى از فتنه اشرار(مبارزان مقاومت ) با نگراني از برخي اعتراضات دانشگاهى برابر باشد.

حجت الشیطان صدیقی در خطبه های روز جمعه صديقى نگرانى دولت از وضعيت دانشگاهها را مساوى با نگرانى از اشرار(مبارزان مقاومت) دانست.

ترس و وحشت از مبارزات بلوچستان رژیم ولایت فقیه را فراگرفته است و رژیم که در بلوچستان با شکست مواجه شده است نمی داند چه کار کند و مقاماتش نمی دانند چه می گویند و چنین سخن می گویند که گویا عقل در سر ندارند البته ترس عقل انسان را می پرداند.
رژیم ایران مبارزان را اشرار می خواند در حالی که اشرار واقعی سپاهیان رژیم هستند که جنایات بیشماری در حق مردم مرتکب شده اند.

فیلم عملیات استشهادی زاهدان قسمت شیشم

سلام خدمت رهبر عزیز امیر عبدالمالک بلوچ


بنام پرودگار عدل وانصاف

"باسلام خدمت امیرعبدالمالک بلوچ و لشکرجندالله درود وسلام بر سومین فدایی دین اسلام که چنان درسی به سپاهیان دادکه هیچوقت فراموش نخواهدشد.

به تمامی کسانی که شک دارند که امیرعبدالمالک بلوچ با بیگانگان همدست است توصیه میکنم فیلم سالارشهیدان عبدالغفوربرادر امیرعبدالمالک را ببینیدتابهتربفهمیدکه خداحافظی پدر ومادریکه میدانند پسرشان دارد بایک تن موادمنفجره به استقبال مرگ میرود ولی بازهم خم به ابرو نمی اورند وبرعکس به اولادشان روحیه میدهند یعنی چی؟

امیرعبدالمالک اولین فرمانده دنیاست که بین برادر ش وهمرزمانش فرقی نگذاشت و مخالفتی با شهیدعبدالغفورنکرد درحالیکه جوانان بسیاری منتظر یک اشاره بودندتا بجای شهیدعبدالغفور این عملیات را انجام بدهندو درجنگ 17 اسفند همه شنیدیم که امیربامجهزترین سلاحهای امریکایی به ایران امده وبا بیگانگان همدسته ولی وقتی فیلمو دیدم ازدروغهای شاخدار رژیم خنده ام گرفت چون دوتیربار(بلبل) ودو یاسه ارپی جی وتعدادی کلاش داشتندکه ساخت چین وروسیه بودندکه همه جا پیدا میشه وسلاح انچنانی که شایعه شده بود همراهشان نبود اما با همان سلاحهای کم درسی به سپاهیان تادندان مسلح دادند که هیچوقت فراموش نخواهدشد.

و ایندفعه هم چنان ضربه ای به سپاه واردشدکه پایه های حکومت به لرزه درامد این بدبختهای ذلیل چیزدیگه ای ندارند که به مردم بگن دعا کنید خدا سایه امیر را همیشه بالای سرمان نگه دارد وبه این ایه رجوع کنید که کلام خداست ‏{‏"انما المومنون الذين امنوبالله و رسوله ثم لم يرتابو ا وجاهدو باموالهم و انفسهم في سبيل الله اولك هم الصادقون"}ترجمه"همانامومن واقعی کسانی هستندکه به الله ورسولش ایمان دارند وهیچگونه شک وتردید ندارند ودر راه الله با مال وجان شان میجنگند،همین هاهستند راستگویان"این خصوصیات فقط درامیرعبدالمالک ویارانش وجود دارد امیر یک مجاهد واقعیه

خدا یار ومددگارش

نظر یک کاربر در وب جنبش مقاومت جندالله


با درود فراوان بر تمامی مجاهدان راه حق و انصاف و عدل

پیش از هر چیز لازم میدانم برای برادرمان که جانش را با هدف ادامه راه انبیاء و برای آرامش برادران و خواهرانش به جان‌آفرین تسلیم کرده و با انفجار خود، دست و پا و دیگر اعضایش را تکه‌تکه کرده و به آغوش مرگ رفت دعا کرده و از خداوند سبحانه و تعالی طلب بخشش و مغفرت کرده و امیدوارم جنت‌الفردوس نصیبش گردد...

سپس بر خود واجب می‌دانم که از امیر عبدالمالک و دیگر برادران، خواهران، پدران و مادرانی که خون و جگرگوشه‌هایشان را در راه نیل به اهداف والای اسلام و عدالت داده‌اند عذرخواهی و طلب پوزش کنم!

از لحظه‌ای که متوجه واقعیت شده‌ام، از خودم شرمنده و از وجدانم گریزانم که چگونه توانسته‌ام در مورد امیر صاحب و دلاور مردان مجاهد چنین تصوری کنم و وای بر من اگر آنان که زنده‌اند در دنیا و آنان که به دیار باقی شتافته‌اند، در آخرت مرا عفو نکرده و از خطایم درگذر نکنند!

روزی که عملیات استشهادی برادر سراوانیمان در پیشن بوقوع پیوست، اخبار چه از طریق مردم و چه از طریق رسانه‌ها بگونه‌ای به بنده و دیگر مردم منتقل شد که گویی ایشان به میان جمع آمده و بیکباره خود را منفجر کرده و باعث کشته شدن جمع کثیری از مردم و تعداد اندکی از مهره‌های سپاه شده‌اند!

اما دیروز از زبان یکی از معتمدین آگاه از ماوقع مطلع گشته و از تصور خود شرم برم داشت!ایشان فرمودند که برادر سراوانی پیش از عملیات از مردم خواهش کرده بودند که از مکان عبور و استقرار سپاهیان کناره‌گیری کرده و به درون سالن که همایش در حال برگزاری بود مراجعه نمایند و افرادی که کشته شده بودند اغلب بدلیل بی‌توجهی به این موضوع و برای خود شیرینی و نزدیکی با افراد سپاه به محل انفجار نزدیک شده بودند که برادر مجاهدمان نیز چاره‌ای جز انفجار در آن لحظه نداشته‌اند زیرا چنانچه اندکی دیگر تعلل می‌کردند، کاروان مولویان، علما و فضلای گرانقدر نیز از راه رسیده و ممکن بود بعداً بخاطر حرمت این بزرگان در انجام عملیات مشکلی پیش آید!

همانگونه که مستحضرید، کاروان شیخ‌الحدیث مولانا عبدالرحمن ملازهی لحظاتی پس از عملیات به مکان همایش رسید!

ضمناً امیر صاحب، نمیدانم که در جریان هستید یا خیر اما چندیست که دفتر رهبری برای بریلوی‌های چابهار مجوز برگزاری نماز جمعه اهل سنت صادر کرده و متأسفانه در حال حاضر که نیاز به اتحاد و انسجام بیش از پیش اهل سنت و جماعت محسوس است، تعدادی از مردم به مسجد مذکور رفته و نماز جمعه را در آنجا بپا می‌دارند! هرچند که نمازشان جایز و مسجد خانه خداست اما خودتان میدانید که هدف از انجام این عمل، سهولت برای اهل تسنن نبوده و صرفاً هدف تفرقه‌افکنی و کاهش انسجام در بین اهل سنت

و کم‌رونق کردن مساجد می‌باشد و لا غیر...

ضمن اینکه مسجد جامع شهر چابهار با آن‌همه عظمت تابحال یک درجه‌دار را برای نگهبانی در زمان اقامه نماز جمعه به خود ندیده در صورتیکه مسجد فوق توسط بسیاری از افسران یگان‌های مختلف مورد حفاظت قرار می‌گیرد...


نظر یک کاربر دیگر:

وقتی جلادان ولی قبیح هر نوع جنایتی را در حق ملت مظلوم و گرسنه بلوچ انجام میدهند انتقام واجب است.درود بر شرف آن مجاهد شهادت طلب.من به عنوان یک کرد شیعه از شمال لرستان دست تمامی برادران مبارز بلوچستانی را که برای دفاع از شرف ملت خود میجنگند را میبوسم و میگویم بمیر برای زندگی نه زنده باش برای مرگ..... به امید ایرانی آزاد و دمکراتیک و فدرال

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

وارث رژیم جنایتکار شاه ،رضا پهلوی هم هلاکت پاسداران جنایتکار را محکوم کرد


به گزارش آژانس خبری تفتان وارث آخرین شاه ایران که پدر و پدر بزرگش در جنایت علیه ملت بلوچ دستشان تا بازو به خون آلوده است و کارنامه بهتری از رژیم ولایت فقیه نداشته اند با صدور اطلاعیه ای بر ادامه سیاست پدر و پدر بزرگش تاکید کرد و این در حالی است که هنوز هیچ قدرتی ندارد و خارج از کشور در مهاجرت به سر می برد وای بر روزی که دارای قدرت باشد.

آقای رضا پهلوی با صدور اطلاعیه ای هلاکت پاسداران جنایتکار را محکوم نمود به خانواده پاسداران جنایتکار و خون آشام تسلیت گفت این در حالی است که این شاهزاده تاکنون هیچ گاه در مورد جنایات پاسداران در بلوچستان اطلاعیه صادر نکرده است و هیچ گاه در باره اعدامهای فله ای و وحشیانه بیانیه نداده است و هیچ گاه به خود زحمت نداده است که به هزاران مادر و پدر بلوچی که فرزندانشان توسط پاسداران جانی کشته شده اند تسلیت بگوید و شاید این همه به خاطر این است که پاسداران هلاک شده فارس بوده اند و آن جوانان اعدام شده و کشته شده بلوچ هستند.

جای تاسف است که باز هم برخی سیاسیون بلوچ دنبال این فرد را گرفته و آرزوی بازگشت سلطنت در سر دارند در حالی که برای ملت بلوچ آخوند و شاه فرقی ندارد و هر دو در حق ملت بلوچ ظلم روا داشته اند وبیانیه آقای رضا پهلوی مهر تائیدی بر این سخن است و خون فارس برایش رنگین تر از خون بلوچ است و اصلا خون بلوچ برایش ارزشی ندارد و ملت بلوچ تصمیم خود را گرفته است که تا آخرین قطره خون به مبارزه ادامه دهد و خود سرنوشت خود را در دست بگیرد.

اطلاعیه جنبش پیرامون خبرهای مبنی بر دستگیری اعضای جنبش


به نام خدا
بدینوسیله جنبش مقاومت اخبار مبنی بر دستگیری اعضای جنبش در پاکستان و تحویل دادن به ایران را به طور کلی تکذیب نموده و اعلام می دارد که هیچ عضوی از اعضای جنبش در پاکستان نبوده تا دستگیر شده و به ایران تحویل داده شود و رژیم جهت تشویش اذهان عمومی به دروغ پردازی پرداخته است.
جنبش مقاومت جندالله بارها اعلام کرده است که یک جنبش مردمی و مقاومت برخاسته از متن بلوچستان است و برنامه هایش را از بلوچستان به اجرا در می آورد و نیازی به استفاده از خاک کشورهای همسایه نمی بیند.
جنبش مقاومت به مرزهای کشورهای منطقه احترام گذاشته و از خاک کشورهای همسایه برای مقاومت استفاده نمی نماید اما رژیم ولایت فقیه در راستای مخفی نمودن ضعف و شکستش چنین اخباری را منتشر می کند و این اخبار هیچ ارزشی ندارد همانگونه که دیگر اخبار رژیم فاقد ارزش و اعتبار هستند و مردم ایران هیچ وقعی به آن نمی نهند.
جنبش مقاومت جندالله

دکتر عبدالرحيم ملازاده_ عملیات جندالله در شهر سرباز

دکتر عبدالرحيم ملازاده_ عملیات جندالله در شهر سرباز _1
دکتر عبدالرحيم ملازاده_ عملیات جندالله در شهر سرباز _2

وزارت خارجه افغانستان: ریگی در خاک افغانستان نیست


خبرگزاری «ریا نووستی»/ وزارت امور خارجه افغانستان اخبار منتشره در رسانه های پاکستان مبنی بر اینکه گویا "عبدالملک ریگی" رهبر گروه سنی "جند الله" در افغانستان می باشد را تکذیب کرد.
سازمان شورشی بلوچ های سنی در سال 2003 ایجاد شده و هم در بلوچستان پاکستان و هم بلوچستان ایران تحت ریاست عبدالملک ریگی فعالیت می کند.
این گروه مسئولیت انفجار 18 اکتبر در استان سیستان و بلوچستان ایران را بر عهده گرفت که طی آن دست کم 49 تن، از جمله معاون فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران کشته شد.
در اعلامیه رسمی وزارت امور خارجه افغانستان که در کابل منتشر شد، گفته می شود که بتازگی "رحمان مالک" وزیر کشور پاکستان اعلام کرد که ریگی در افغانستان پنهان شده است.
وزارت امور خارجه افغانستان این اعلامیه را "غیرمسئولانه" و "غیرواقعی" نامید. مقامات افغانستان ورود ریگی به خاک خود را نفی کرده و در عین حال خواستار حفظ روابط خوب همسایگی و دوستی با کشورهای همجوار شدند.


رژیم ایران برای پرده نهادن بر ضعف و ناتوانی خود می گوید که رهبر مبارزات در پاکستان است در حالی که جنبش مقاومت بارها اعلام کرده است که از خاک کشورهای دیگر برای عملیات استفاده نمی کند و در کوههای بلوچستان به سر می برند و از آنجا برنامه های خود را به اجرا می گذارند.

يک فقره دروغپردازى رژيم در مورد انفجار بلوچستان


تلويزيون العربيه به يک فقره دروغپردازى رژيم در مورد انفجار اخیر بلوچستان اشاره كرد و گفت، گزارش كميته امنيتى مسئول تحقيق حول عمليات انتحارى بلوچستان حاكى است فردی كه اين عمليات را انجام داده، خود را در نمايشگاه صنايع دستى منفجر كرده است و نه در كنفرانس مشترک شيعه وسنى در شهر سرباز كه قبلا اعلام شده بود.
اين گزارش نشان مى دهد فرماندهان سپاه پاسداران هنگام بازديد از اين نمايشگاه كشته شده اند.

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

ترس و وحشت نمایندگان مجلس از مبارزان بلوچستان


به گزارش آژانس خبری تفتان بعد از عملیات استشهادی پیشین ترس و وحشت تمامی مزدوران رژیم را فراگرفته است و هر مخبر و جاسوسی به گوشه ای خزیده و سکوت اختیار کرده است و برخی افراد توسط سپاه تهدید شده اند تا اطلاعیه صادر کنند در این میان یکی از نمایندگان مجلس که خیلی خیانت کرده است و روز عملیات در مجلس بی شرمانه فریاد می زد تا خون در رگ ماست خامنه ای رهبر ماست !!! و دست بر سینه می زد چنان ترسیده است که سکوت را بهتر دانسته است.

طبق گزارش جام جم آنلاین :امروز در راهروهاي مجلس خبرنگار ما به سراغ پشنگ ریگی رفت و از وي درخصوص حاميان اين گروه جندالله سوال كرد كه وي در جواب گفت: ريگي ما را تهديد كرداست و بهتر است فعلا در اين زمينه اظهار نظري نكنيم.

پشنگ و فروزش و .. باید به سزای خیانتهای خود برسند که رای از مردم گرفته اند اما در برابر جنایات بی شمار رژیم سکوت کرده و فقط زمانی به سخن در می آیند که پاسداران جانی و متجاوزان وحشی توسط مبارزان به هلاکت می رسند و این خیانتی نابخشودنی است که باید بدان پرداخته شود.

دبير كل جمعيت حاميان ولايت فقيه: نباید کسی از طایفه ریگی در مدیریت استان نقشی داشته باشد


به گزارش آژانس خبری تفتان به نقل از عصر ایران :دبير كل جمعيت حاميان ولايت فقيه دلاور صيامي در نشست هفتگي جمعيت با اشاره به حوادث اخير در استان بلوچستان وبه هلاکت رسيدن سردار شوشتري گفت :مسئولين بايد درانتسابات خود توجه بيشتري داشته باشند نمي دانم چرا در استان حساسي چون بلوچستان اقوام آقاي ريگي فرماندار مي شوند ، اينگونه انتسابات از اشكالات امنيتي ما است.

وي در ادامه اظهار داشت: مسئولين بايستي در انتخاب و انتساب مسئولين علي الخصوص در مناطق بسيار حساس و تنش زاي كشور دقت داشته باشند و منافق روي اصلي خود رانشان نمي دهد و با لباسهاي مختلف ظاهر مي شود و ما هم باور مي كنيم و آنها را در مناسبي مي گذاريم كه نبايستي باشند و حتي ديده شده كه افرادي با ظاهر حزب اللهي وارد سيستم اجرايي كشور مي شوند اما آنها هنوز همان اعتقادات شاهنشاهي خود را دارند.

به نظر این متجاوز اصلا نباید ملت بلوچ در تعیین سرنوشت خود نقشی داشته باشند زیرا ملت بلوچ با متجاوزان دشمن هستند و از متجاوزان جنایتکار نفرت دارند و به نظر صیامی متجاوز باید بلوچستان کاملا در دست بیگانگان متجاوز و سرسپردگان خامنه ای باشد و بلوچها در سرزمین خود هیچ حق ندارند و در عمل هم زابلیها و متجاوزان این چیز را ثابت کرده اند.

محسن رضائی: دلیلی ندارد با پاکستان اختلاف ایجاد کنیم


ترکیه – دبی ( العربیه )
محسن رضائی با انتقاد از رویکرد برخی مسئولان مبنی بر ورود به خاک پاکستان برای سرکوب جندالله گفت : " وقتی پاکستان آماده همکاری با ما باشد دلیلی ندارد با آنها اختلاف ایجاد کنیم.

"دبیرمجمع تشخیص مصلت نظام ایران که هم اکنون برای یک دیدار رسمی در ترکیه به سرمی برد درگفتگو با تلوزیون العربیه گفت : " پاکستان اعلام کرده است که برای مبارزه با جندالله با ایران همکاری خواهد کرد تا عوامل ترورمشخص شوند.

"پیشتر محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران در گفتگو با فارس خواستار " صدور مجوزهای لازم برای وارد شدن در خاک پاکستان " شده بود.

همچنین جواد جهانگیرزاده، عضو کمیسیون امنیت ملی در پارلمان ایران دولت پاکستان را " دولتی ضعیف و غیرمقتدر " توصیف کرده و تاکید کرده بود :" اگر دستگاه امنیتی و نظامی این کشور نمی ‌تواند با بلوچها مقابله کند، باید این امکان را برای نیروهای ایرانی فراهم کند که بتوانند ضعف های دولت پاکستان را در مقابله با تروریست ها جبران کنند."

وزیرکشور پاکستان می گوید عبدالمالک ریگی در افغانستان به سرمی برد


دبی – العربیه نت
وزیر کشور پاکستان امروز پنجشنبه 22-10-2009 اعلام کرد که عبدالمالک ریگی رهبرگروه جندالله درافغانستان به سرمی برد.رحمان مالک دریک گفتگوی مطبوعاتی ادعای ایران مبنی بر حضور ریگی در پاکستان را به شدت رد کرد و تاکید کرد که مقامات پاکستان این موضوع را به ایران ابلاغ کرده اند.

پیش تر منابع خبری گزارش هایی در مورد احتمال هجوم نیروهای سپاه پاسداران به خاک پاکستان برای سرکوب گروه جندالله منتشر کردند.محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران در گفتگو با فارس خواستار " صدور مجوزهای لازم برای برخورد سپاه با تروریست ها در خاک پاکستان " شده بود.

همچنین جواد جهانگیرزاده، عضو کمیسیون امنیت ملی در پارلمان ایران دولت پاکستان را " دولتی ضعیف و غیرمقتدر " توصیف کرده و تاکید کرده بود :" اگر دستگاه امنیتی و نظامی این کشور نمی ‌تواند با تروریست‌ها مقابله کند، باید این امکان را برای نیروهای ایرانی فراهم کند که بتوانند ضعف های دولت پاکستان را در مقابله با تروریست ها جبران کنند.

"گروه جندالله اوایل هفته جاری مسئولیت انفجارانتحاری درمنطقه سرباز را که به کشته شدن 42 تن منجر شد ، پذیرفته است.دراین انفجارنورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه ، رجب علی محمد زاده فرمانده سپاه سیستان وبلوچستان ،فرمانده سپاه ایرانشهر ، فرمانده سپاه سرباز وفرمانده تیپ امیرالمومنین وچندتن دیگر از نیروهای نظامی ومردم محلی جان خود را از دست دادند.

دربلوچستان گروه " جندالله " علیه جمهوری اسلامی عملیات مسحانه انجام می دهد وطی سالهای گذشته مسئولیت اغلب عملیات مسلح در این استان را برعهده گرفته است.بر اساس گزارش منابع رسمی جانشین نیروی زمینی سپاه که فرماندهی قرارگاه قدس را نیز برعهده دارد برای شرکت در همایشی درمنطقه پیشین بین شهرهای سرباز و چابهار به استان سیستان وبلوچستان سفر کرده بود.

این انفجارهنگامی به وقوع پیوست که یک فرد انتحاری با بستن مواد منفجره به خود خود را در میان شرکت کنندگان در جلسه منفجر کرد.

فیلم عملیات استشهادی زاهدان قسمت پنجم

مصاحبه عبدالستار دوشوکی و بنی طرف با تلوزیون بی بی سی درباره جندالله و عملیات سرباز


فیلم عملیات استشهادی زاهدان قسمت چهارم

خراتیان فرمانده دریائی سپاه پاسداران جنبش مقاومت جندالله را تهدید کرد


به گزارش آژانس خبری تفتان درد جان سوزی به جان سپاهیان افتاده است وسوزش درد به آنها آرامش نمی دهد و هر لحظه فکر می کنند در عملیات استشهادی مانند شوشتری پلید تکه پاره می شوند و اثری از آنان باقی نمی ماند به همین جهت به تهدید کودکانه روی آورده اند و می خواهد با تهدید اظهار وجود کنند و شکست خود را مخفی نگه دارند اما بیچاره ها نمی دانند که دیگر با چنین کارهای بچه گانه نمی توانند بر شکست و رسوائی خود پرده نهند و هر چه تهدید کنند به همان اندازه ضایع می شوند و مردم به خفت آنان یقین می کنند.

یکی از شهروندان چابهاری در باره این تهدیدها با خبرنگار تفتان گفت : شوشتری هم از این تهدیدها می کرد اما چنان تکه پاره شد که از جسد کثیفش تکه ای هم باقی نماند الان این ها تهدید کنند و منتظر تکه پاره شدن خود باشند.

بعد از عملیات زاهدان هم بازار تهدید گرم بود و دری نجف آبادی و اژه ای و فرمانده سپاه و رئیس دادگستری و سلیمانی و همه تهدید کردند اما تهدیدشان تکه پاره شان کرد و الان هم به امید الله تکه پاره خواهند شد.

جالب است که فرماندهان سپاه از حقوق برابر مردم می گویند و خود برا مقام فرماندهی نشسته و مردم بلوچ مالکان اصلی بلوچستان بردگان افرادی ذلیل و کثیف چون خراتیان و شوشتری و ... هستند اما این تا دیر نمی پاید و روزی فرا می رسد که حکومت بلوچستان بدست خود مردم بلوچ باشد و تمامی جنایتکاران و خائنان بر سر چهار راهها اعدام شوند.

شوشتري فردی فاسد بود


به گزارش آژانس خبری تفتان برخی گزارشها حاکی است که فرمانده هلاک شده فردی فاسد بوده است و بیشتر وقت خود را در عیاشی می گذرانده است او که با بدست آوردن ملیاردها پول از صنایع استان خراسان از سرمایه دارترین افراد و غولها و کارتل های اقتصادی نظام ولایت فقیه محسوب می شد چندین بار برای عیاشی و فساد به کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر کرده بود و حتی در مشهد به فساد اخلاقی معروف است.

از سوئی او از برخی مخبران و جاسوس های منطقه خواسته بود که با شراکت سپاه پاسداران به ترانزیت مواد مخدر به ترکیه بپردازند و در این زمینه کارهای مقدماتی انجام گرفته بود و او می خواست از طریق مواد مخدر هم مثل دیگر فرماندهان سپاه به ثروت خود بیافزاید اما خداوند به این دجال کثیف اجازه نداد و هلاکش کرد.

جعفری : ما راه کشته شدگان اخیر را ادامه می دهیم


به گزارش آژانس خبری تفتان فرمانده سپاه پاسداران پاسدار جانی و وحشی جعفری در مراسم زیر خاک کردن شوشتری گفت : راه شوشتری را ادامه خواهند داد و راه شوشتری به اعتقاد علمای اهلسنت و بزرگان ملت بلوچ تفرقه اندازی بین طوایف بلوچ بوده است چنانچه چند هفته قبل مولوی عبدالحمید امام جمعه اهلسنت زاهدان از مردم خواست که به چنین همایشهائی شرکت نکنند و همایشهائی را که آقای شوشتری برپا می کرد را موجب تفرقه بین طوایف بلوچ توصیف نمود.

و بیشتر بزرگان بلوچ به برگزاری این همایشها هشدار داده بودند و از سرداران مزدور خواسته بودند که این جلسات و همایشهای سپاه را تحریم کنند زیرا این همایشها برای تفرقه اندازی بین طوایف بلوچ برگزار می شود اما سپاه بدون توجه به هشدار علمای اهلسنت و بزرگان ملت بلوچ با همکاری برخی ملاهای درباری و سرداران مزدور به برگزاری جلسات ادامه داد تا اینکه پاسخ جنبش را دریافت کرد الان آقای جعفری راه سپاهیان هلاک شده را ادامه می دهد و باید برای تکه تکه شدن آماده شود و فرزندان دلاور جنبش اعلام کرده اند که هر کس بخواهد ظلم و جنایت کند و بین ملت بلوچ تفرقه بیندازد به او رحم نخواهند کرد و ما به امید الله شاهد تکه تکه شدن جعفری و مزدوران کثیفش هم خواهیم بود و همانگونه که قبلا به شوشتری ملعون هشدار داده بودیم اما توجه نکرد الان شاد جعفری هم توجه نکند اما ان شاء الله پاسخش را دریافت خواهد کرد. و ما ذلک علی الله بعزیز