۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

سازمانها و گروههایی که انفجار سرباز و معدوم شدن فرماندهان ارشد سپاه را محکوم کردند/ چند تحلیل


بسیاری از سازمانها و شخصیتها انفجار در پیشین سرباز از توابع استان سیستان و بلوچستان را محکوم کردند.

در نوشتار بسیاری از اینان فرماندهان نظامی سپاه پاسداران به عنوان مردم معرفی شدند در این انفجار کسانی چون سردار شوشتری از سرکوبگران مردم از سال 58 تا کنون،سرتيپ دوم پاسدار فرشاد شفيع‌پور، معاون اطلاعات و عمليات قرارگاه قدس سپاه پاسداران / پاسدار هادي محمد سليماني جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان / سرگرد پاسدار هوشنگ كريمي جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان / پاسدار حسين مرادي فرمانده قرارگاه داخلي اهل بم جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان/ سردار پاسدار علي علويان فرمانده تیپ دو صاحب الزمان سپاه ثارالله کرمان/ پاسدار خسرو شمس‌الديني جمعي تيپ دوم پياده صاحب‌الزمان(عج) سپاه ثارالله استان كرمان/ سردار پاسدارولي فتح مرادي فرمانده سپاه پاسداران نیک شهر / سردار پاسدار حسين اسدي‌ خانوكي معاون طرح و برنامه نمایندگی ولی فقیه، مسئول دفتر نمايندگي ولي‌فقيه در لشكر 41 ثارالله و همچنين مسئول دفتر نمايندگي ولي‌فقيه در قرارگاه قدس و معاون تبليغات و روابط عمومي قرارگاه قدس / پاسدار علی نیکپور/ پاسدارعلي عربي محافظ شخصی سردارد شوشتری، فرزند حجت‌الاسلام حسنعلي عربي مسوول حوزه نمايندگي ولي فقيه در سازمان جهاد كشاورزي سمنان و امام جمعه موقت سرخه / سردار رجبعلي محمدزاده فرمانده سپاه پاسداران استان سیستان و بلوچستان ووو.....


این مردمان اگر چه شاید در جنگ خدماتی داشته اند اما پس از جنگ با تسخیر مناصب اقتصادی، اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی،نظامی ... عملن به اهرمهای سرکوب تبدیل شده بودند. ورقتی به فرهنگ لغت مراجعه می کنیم واژه فرانسه ترور اینگونه معنا شده است:

رعب و وحشت، بیم و هراس زیاد، کشتن و از بین بردن مخالفان در این سالها چه گروه ها و دستجاتی در معنای واژه ترور می گنجند؟ عبارت النصر به الرعب از آن کیست؟


------------

ترور – تروریسم – تروریست


شوربختانه گاهی واژگانی را بکار میگیریم که تنها با صدای آنها آشنائی مختصری داریم و نه با مفهوم آنها. یکی از این واژگان، واژۀ ترور است.

در زبان فارسی وقتی از واژۀ ترور در گفته هایمان استفاده میکنیم، و بعنوان مثال گفته میشود که، شخصی مورد ترور واقع گردیده، یعنی شخص مورد سوء قصد قرار گرفته و یا قتلی سیاسی صورت گرفته، حال آنکه واژۀ ترور در زبان های غربی بمنظور ترس و وحشت است.

بطور خلاصه، ترور یعنی ترس و وحشت، واژۀ تروریسم یعنی ایجاد ترس و وحشت و تروریست به فردی گفته میشود که در میان مردم ایجاد ترس و وحشت میکند تا به اهدافش که در نهایت کسب قدرت و یا حفظ قدرت با سلاح ارعاب است برسد.

وقتی که گفته میشود، رژیم اسلامی در ایران، یک رژیم تروریست است، یعنی با سلاح رعب و وحشت برای حفظ بقاء و قدرتش برای حکمرانی تلاش میکند. بعنوان مثال و با نگاهی کوتاه میبینیم که چگونه خود را به آب و آتش میزند تا به سلاح هسته ای دست یابد و یا با شکنجه و کشتار و بقول خودشان با امر به معروف و نهی از منکر سعی دارد تا ملت ایران را مرعوب و مطیع خود سازد.

رژیم بخودی خود نمیتواند تروریست باشد مگر اینکه دارای اسباب ترور (وحشت) و عاملان اجرای ترور (وحشت) باشد. عوامل ترور (وحشت) در ایران به دو دسته تقسیم میشوند: الف - رهبران یا اربابان ترور ب – مأموران اجرا یا نوکران ترور الف - رهبران یا اربابان ترور و یا تروریستهای رهبر کسانی هستند که نقشۀ ایجاد ترور (وحشت) را میکشند و به مأموران یا نوکران خود ابلاغ میکنند تا به عمل گذارده شود.

اینها کسانی هستند که هیچگاه حاضر به مماشات با ملت نبوده و هیچگاه حاضر نیستند با زبان خوش و اعمال مسالمت آمیز از اریکۀ قدرت کناره گیری کنند.

ب - مأموران اجرا یا نوکران ترور یا تروریستهای مأمور را به دو دسته میتوان تقسیم نمود. گروه اول آنهائی هستند که با طیب خاطر و رضایت کامل به خدمت رهبران یا اربابان ترور در آمده اند و امید دارند که روزی، خود در مسند اربابی ترور در بیایند.

این دسته از تروریستهای مأمور نیز همچون اربابانشان زبان مسالمت جویانه را نمیدانند و تنها زبانی را که میفهمند، زبان زور است. گروه دوم از مأموران ترور، آنهائی هستند که یا اغفال شده اند و یا بسبب سود جوئی شخصی به جرگۀ مأموران ترور در آمده اند.

اینان نیز تا زمانی که با آنان بگونۀ مسالمت آمیز برخورد شود، چون خود را وابسته به اربابان ترور و ظاهراً صاحبان قدرت میبینند، در نتیجه تا آنجا که خود و نزدیکان خود را مورد تهدیدی جدی نبینند، همچنان به اعمال خود و انجام مسئولیتهائی که از سوی اربابان ترور به آنان محول گردیده، ادامه میدهند.

با این مقدمۀ مختصر میبینیم که رو در روئی با کسانی که ابزار ترور (وحشت) را در دست دارند، کار ساده ای نیست. بعضی ها سخن از مبارزات مهاتما گاندی علیه انگلستان و یا مارتین لوتر کینگ در مبارزات تبعیض نژادی در آمریکا سخن میرانند.

اگر چه ظاهراً مبارزات آنان مسالمت آمیز بود ولی در مقابلشان کسانی بودند که تا حد بسیاری به وجهه و پرستیژ بین المللی خود اهمیت میدادند. دشمنی را که امروز ملت ایران در برابر خود دارد بلعکس به تنها چیزی که فکر نمیکند و اهمیتی برایش ندارد، همانا وجهۀ بین المللی است.

این رژیم با کمال وقاحت و بیشرمی هم دروغ میگوید و هم مرتکب انواع جنایات ددمنشانه میشود که در تاریخ بشریت اگر بیسابقه نبوده ولی کم سابقه بوده. وقتی که این رژیم حتی به قوانینی که خود آنان را وضع نموده وقعی نمی نهد و هرگاه و بیگاه آنان را زیرپا میگذارد، چگونه میشود انتظار داشت که به قوانین بین المللی پایبند باشد.

کما اینکه به کررات ثابت نموده که نه تنها پایبند نبوده و نیست، بلکه دائماً آنان را ندیده گرفته و ندیده خواهد گرفت. برخورد با تروریسم بمانند برخورد با هر مرضی است.

اگر بفرض غده ای سرطانی را در وجود فردی در نظر بگیریم، مماشات با مرض بجز عواقب مرگبار عاقبت خوشی را برای آن فرد بدنبال نخواهد داشت. وقتی که پزشک جراح، بدن بیمار را با چاقوی جراحی میشکافد تا غده را بیرون آورد، آیا میشود کار او را بخاطر شکافتن بدن بیمار تقبیح نمود؟

مبارزه با عوامل ترور و تروریسم و در نتیجه نجات ملت و میهن از این مرض مهلک اگر چه ایده آل بود که میتوانستیم با یک داروی گیاهی مسالمت آمیز علاجش کنیم، ولی بنظر میرسد که برای نجات جان بیمار بجز عمل جراحی چاره ای ندارد و تقبیح جراح در خیر و صلاح بیمار نیست.

بردباری ملت ایران مطمئناً حدی دارد و بالاخره به همانگونه که بابک خرمدین ها، یعقوب لیثها، و حس صباح ها به ناچار برای دفاع از آب و خاک میهنشان در برابر تازیان جنایت پیشه دست به مبارزۀ قهرآلود زدند، در برابر این تازیان جنایتکار هم مماشات و بردباری بی حد و مرز نخواهد بود.

اگر عملیات تدافعی و تلافی جویانه توسط میهن پرستان ایرانی برای مبارزه با اشغالگران میهن قابل تقبیح و سرزنش است و باید بر ضد آن اعلامیه و بیانیه صادر کرد، پس تمام اعمالی را که قهرمانان تاریخی ایرانزمین به آنها دست زده اند، همگی باید تقبیح شوند. به همانگونه که در هنگام اشغال فرانسه یا یوگسلاوی توسط آلمان نازی، نیروهای مقاومت در آن کشورها به هرگونۀ ممکن بدشمن صدمه میزدند، امروز ملت ایران نباید با تصور به اینکه عوامل و مزدوران رژیم اشغالگر اسلامی از هم میهنان آنانست، با آنها به مماشات خود ادامه دهند.

آنکسی که برادر من و تو را میکشد و یا به خواهر و دختر من و تو تجاوز میکند، هم میهن ما نیست.

هم میهن من و تو در صفوف ملت ایستاده اند نه در مقابل آنان.

هم میهن من و تو، هم میهن من و تو را با گلوله هدف قرار نمیدهد.

هم میهن من و تو، به هم میهن من و تو تجاوز نمیکند.

هم میهن من و تو طناب دار را به گردن هم میهن من و تو نمی اندازد.

هم میهن من و تو ثروت میهن من و تو را از میهن من و تو نمی دزدد.

بطور ساده، اگر کسانی که در کسوت مزدوری رژیم هستند و تا لحظۀ سقوط و انهدام این رژیم جنایتکار اشغالگر بخواهند در کنار این رژیم بمانند و با مردم مبارزه کنند و پس از سرنگونی رژیم به ناگاه خود را هم میهن من و تو بخوانند، آنان هم میهن من و تو نیستند.

هم میهن من و تو، همین امروز باید با سلاحهای خود به صفوف مردم بپیوندند و گرنه فردا خیلی دیر است.



پیوستگی * پایداری * پیروزی

هیچ نظری موجود نیست: