عبدالرحمن فرقانی
از ساليان متمادي و دير زمان بدينسو فضاي سياسي جهان شاهد سرازير شدن شعارهاي پرشورش و خشم آلود ميان امريكا و ايران است , مرگ بر امريكا, مرگ بر استعمار , شيطان بزرگ و…. اين آن شعارهاي برازندۀ زبان ایرانی است که طی مدت طولانی آنرا دررابطه به موقف سیاسی اش در قبال امریکا به راه انداخته است .
در مقابل، امریکا هم همچو روند پر شورش را در مورد ایران از آن خود ساخته است, وشعارهای خشمگین خویش را در فضای سیاسی جهانی سرازیر میکند: ایران نباید ثبات و استقرار سیاسی جهان را تهدید کند, ایران نباید به یک قوت اتمی تبدیل شود, ایران نباید مصدر تشویش و پریشانی دولتهای همجوار خویش شود, ایران نباید به دستگاهی اتمی دست یابد, ایران نباید ارزشهای سیاسی خویش را به جهان صادر کند….
درین روز ها باز هم اگر کدام چنل تلویزیونی را باز کنید با همچو یک پالیسی سیاسی پرشورش میان غرب و ایران روبرو میشوید, از رویاروی میان ایران و امریکا صحبت به میان میاید , و همه تحلیلهای سیاسی و اخبار و گفتگوهای سیاستمداران در مطبوعات به ابعاد همین قضیه متمرکز است.
با وجود اینگونه یک وضعیت تیره میان ایران و غرب پلان اتمی ایران به شکل مستمر به پیش میرود, و ایران با وجود اینگونه یک وضعیت توانست تا به توانایی اتمی که برای آن قبلا پلانگذاری شده دست یابدو رفته رفته بسوی بروز یک قوت اتمی در جهان در حرکت است . تبادله این شعارهای خشم آلود میان غرب و ایران به خلاف حقایق و شواهد سیاسی بر سرزمین است که تحقق پذیر گردیده است و ایران را به اهداف سیاسی و دست آورد های خویش نزدیکتر ساخته است .
اگر به دستآورد های غرب در جهان نگاه کنیم همۀ این دست آوردها به همکاری ایران در جهان تحققپذیر گردیده است, جریان سیاسی عراق از کسی هم پوشیده نیست, اگر همکاری ایران در عراق نمیبود غرب هرگز قادر به تجاوز نظامی و عسکری و حضوری نظامی در منطقه شده نمیتوانست, تا دولتهای همجوار عراق را در حلقۀ تهدید خویش داشته باشد, همۀ جریانات و حوادث سیاسی در عراق به صحت این پدیدۀ سیاسی که گویا ایران و امریکا در پس پرده مطابق یک پلان مشترک برای دیگرگونی جهان اسلام در حرکت استند دلالت میکند, همه قوتهای نظامی شیعه برای حمایت قوتهای عسکری غرب در منطقه دست در کار اند, در مقابل غرب هم آرزوهای سیاسی ایران را در عراق و در منطقه نظر انداز نساخته است بلکه برای برآورده شدن آن قدمهای موثر برداشته است, موسسه سیاسی و خانه تصمیم گیری عراق به شخصیتهای ایران پرور سپرده شده است, همه شخصیتهای ملی و اسلامی عراق توسط قوتهای همنوا به ایرن تصفیه شدند, اعدام صدام حسین هم در رابطه قابل یادآوری است که بدست شبکههای استخبارتی ایران صورت گرفت و در حضور شخصیتهای ایرانی انجام شد.
بالمقابل غرب با این خدمت ایران توانست در منطقه حضور داشته باشد و همه دولت های این منطقه را در حلقۀ نظارت خویش داشته باشد, و همکاری ایران حضور قوتهای غرب را در منطقه تحققپذیر ساخت طوریکه قبلا متذکر شدیم. در همین راستا، ایران خدمت بزرگی را برای غرب در افغانستان انجام داد زمینه تجاوز غرب را به افغانستان ممکن ساخت, اگر همکاری ایران با غرب نمیبود هرگز اشغال افغانستان صورت نمیگرفت.
آیا این یک روند خردمندانۀ و مسولانۀ سیاسی است که ایرانیکه از دشمنی با غرب سخن میزند و شعارهای پر شورش را در مورد غرب به راه میاندازد سپس برای همان غرب زمینۀ حضوری نظامی را در دولتهای همجوار خویش فراهم کند؟ آیا پایگاههای نظامی غرب که درسرحد های ایران جابجا شده است قابل نگرانی ایران نیست, ایرانیکه از دشمنی و عداوت با غرب داد میزند چرا زمینه را برای دشمن خویش فراهم میکند تا ایران را در محاصرۀ عسکری خویش در آورد .
با وجود این چنین یک وضعیت تیرۀ سیاسی میان ایران و غرب که در مطبوعات منعکس میشود چطور ایران حاضر میشود تا اینگونه خدمات ارزنده را بطوری رایگان به غرب تقدیم کند تا از آن سوی جهان آمده و در سرحد ایران بود و باش نظامی داشته باشد؟ مستقر شدن این قوتهای غربی در جوار ایران برای ایران چی پیآمد سیاسی دارد که بدون نگرانی با آرامی خاطر درپی گسترش پلان اتمی خویش میپردازد و هیچگونه عکس العملی از خود نشان نمیدهد . عدۀ بزرگی از سیاستمداران جهان اسلام به این عقیده هستند که ایران با غرب یک پلان مشترک برای جهان اسلام طرحه ریزی نموده است, تا جهان اسلامی را از داخل دچار تشتت و پراگندگی سیاسی و عقیدوی کند, در داخل جهان اسلام دشمنی را زنده سازند که جزی شناخته شدۀ این جهان است تا بتواند توسط این دشمن هر گاه خواسته باشند کدام دولت اسلامی را تهدید و سرزنش کند. ایران یک آلۀ نو زادی ماشین سیاسی غرب برای سرکوب کردن جهان اسلام است .
این شعارهای خشم آلود که فضای سیاسی جهان را پر نموده است به هیچ صورت با حوادث سیاسی روی زمین مطابقت ندارد لذا از جهان واقعت بسیار فاصله بزرگ دارد , این یک بازی سیاسی است که غرب آنرا برای سرکوب کردن جهان اسلام براه انداخته است, آیا این شعارها با واقعیت ربطی دارد؟
درصورتیکه غرب در دولتهای اشغال شده به ایرا ن اجازۀ نفوس فرهنگی و عقیدوی را فراهم کرده باشد و همه آن نهاد های فرهنگی و تعلیمی را شخصیتهای ایران پرور اداره کند, و تهداب چنین نهادهای مهم کشور را در اختیار دشمن خویش قرار دهد که هویت ملی و خصوصیت این کشور را با فرهنگ و عقیدۀ منحرفش تهدید کند. در صورتیکه امریکا دشمن بزرگ ایران به موسسه سیاسی یک کشور به طوری کلی حاکم باشد چطور میشود برای ایران اجازه دهد تا در آن کشور فعالیتهای فرهنگی و عقیدوی داشته باشد و در ترویج فکر و فرهنگ ایرانی دست باز داشته باشد؟
سنی نیوز