۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

مروري بر جنايات رژيم ولايت فقيه نسبت به ميهن و اهل سنت ايران



سردمداران رژيم ولايت فقيه ايران از همان بدو تدوين قانون اساسي توسط مجلس خبرگان، بغض و كينه و عداوتشان را نسبت به اهل سنت نشان دادند و برخلاف قول و قرارهايشان عمل كردند بنابراين جمعي از رهبران اهل سنت از جمله مرحوم مولانا عبدالعزيز و علامه ي شهيد احمد مفتي زاده تلاش فراوان نمودند تا به زمامداران رژيم، حقوق اهل سنت را ياد آور شوند و آنان را به وفاي به عهد تشويق نمايند اما غرور و خودكامگي رهبران نظام ولايت فقيه و خود خدا بينهاي تفرقه انداز آنان مانع از تحمل عقايد غير شيعي رافضي بود.
و اين خودكامگان همه ي تلاش خويش را به كار گرفتند تا نظام، قالب شيعي رافضي به خود گيرد، از اين رو برخلاف همه ي موازين اسلامي و اخلاقي و وعده هاي داده شده، اهل سنت را به حاشيه راندند و با طرق مختلف به قلع و قمع رهبران و جوانان سني پرداختند و جلو اقدامات خير خواهانه و حق طلبانه و صلح آميز رهبران اهل سنت را گرفتند. و به تشديد اعمال ” برنامه ي پنجاه ساله ي شيعي گردانيدن سراسر ايران و از بين بردن پيروان سنت” رو آوردند كه با تعمق در شيوه ي عملكرد زمامداران رژيم نسبت به اهل سنت، به خوبي مي توان روند سني زدايي و دعوت به شيعه گري را در حكومت ولايت فقيه لمس كرد.
در طول دوران انقلاب هيچگاه يك نماينده ي مردمي ودلسوز و آگاه سني نتوانسته به مجلس راه يابد و اگر احيانا از صافي هاي رژيم از قبيل شوراي نگهبان عبور كرده و به مجلس راه يافته ودر مواردي به دفاع از حقوق اهل سنت بر خواسته است در دور بعد نه تنها حذف گرديده بلكه با وي برخورد شديدي از سوي عمال بي باور رژيم صورت گرفته و كنار زده شده و يا راهي زندان و سياه چال گرديده و شكنجه و تعذيب شده است همچون مولانا نظرمحمد ديدگاه (نماينده ي اولين دوره مجلس) و شهيد هاشم زهي نماينده مردم خاش، و دولتي نماينده مردم سراوان و غيره.

سردمداران انقلاب در طول دوران سياهشان از خميني گرفته تا فرعون زمان خامنه اي، سعي كرده اند با تحقير نمودن و تهديد كردن و ترور كردن رهبران سني آنان را از سر راه بر دارند و به عناوين مختلف روح سني دوستي را درميان جوانان سني بكشند و آنان را به سمت و سويي سوق دهند كه خواسته ي رژيم است، و از طرفي جهت فريب افكار عمومي هفته‌ي نام نهاد وحدت را، راه اندازي كرده اند تاسر پوشي باشد بر جنايات بيشمار آنان نسبت به اهل سنت.
و حال آنكه وحدت ميان سني و شيعه و انسجام اسلامي كه از سوي زمامداران رژيم ولايت فقيه سر داده مي شود، تنها يك ادعاي واهي و توخالي است و سرابي است براي فريب و نيرنگ اقوام و ملتهايي كه از دور صداي اين طبل توخالي را مي شنوند و نظاره گر ظلم و ستم اعمال شده بر اهل سنت ايران نبوده و نيستند، وحدت ميان شيعه و سني كه در مناسبتها لقلقه‌ي زبان حكومتگران رژيم ايران است هرگز در واقع و در ميدان عمل به اجرا در نيامده است، ظلم و جنايات اعمال شده از سوي عمال بي ديانت رژيم بر اهل سنت كه برخي از آنها به عنوان مشتي از خروار در ذيل ذكر مي شود، ماهيت سردمداران نظام ولايت فقيه را بر ملا مي سازد و حقيقت امر را مشخص مي كند:
اهل سنت ايران كه حدود يك سوم جمعيت كشور را تشكيل ميدهند بنا به اصل 12 قانون اساسي، حق ندارند نامزد رياست جمهوري شوند، و يا پستهاي كليدي كشور را احراز نمايند و تنها شيعيان دوازده امامي از اين حق بر خوردارند و در واقع سني ها از انتخاب شدن و انتخاب كردن هر دو محروم گرديده اند!
و اين بنا به قوانين ظالمانه و جابرانه ايست كه از دوران شوم صفويه بر جاي مانده و فرزندان صفويه مجري آن بوده و هستند، علاوه از آن، قانون اساسي رژيم ولايت فقيه كه در كل حقوق ناچيزي براي اهل سنت در نظر گرفته است در حيطه ي عمل از آن خبري نيست، و اهل سنت از همان حقوق ناچيز هم عملا بي بهره اند، بنابراين، براي جلوگيري از پايمال شدن حقوق اهل سنت، در همان اوان انقلاب چند تن از علماء و انديشمندان آگاه كه در رأس ايشان علامه شهيد مفتي زاده قرار داشت به چاره جويي برخاستند و به فكر تشكيلاتي براي مطالبه ي حقوق اهل سنت بر آمدند، در تاريخ: 20/12/1359 زمينه ي تشكيلات شوراي مركزي سنت توسط شهيد مفتي زاده فراهم گرديد، و در تاريخ 12و13 فروردين ماه1360عده اي از علماء و مراجع اهل سنت ايران بنا به دعوت علامه مفتي زاده در تهران گردهم آمدند كه پس از بحث و تبادل افكار، با صدور قطعنامه اي تشكيل شوراي مركزي سنت ( شمس) را اعلام نمودند.
در ساير مناطق کشور نيز افراد ديگري از اهل سنت چون علماي بلوچستان و خراسان و مناطق جنوب فعاليتهايي براي احراز چيزي از حقوق ضايع شده‌ي خود براه انداختند که شديدا با سرکوب عقلهاي بي‌مهار و مغرور و خودکامه‌ي سردمداران روبرو شدند.
تشکلات اصلاح گرايانه‌ي اهل سنت چه در شکل مکتب قرآن شهيد مفتي زاده، و چه در شکل تشکل اخوان المسلمين برهبري شخصيتهايي چون شهيد ناصر سبحاني، و چه بشکل تشکلات پراکنده‌ي سلفي برهبري افرادي چون شهيد علي دهواري، و چه بشکل جماعت تبليغ، و چه به شکل فعاليتهاي صلح‌جويانه‌ي علماء زاهدان، و يا فعاليتهاي افراد آزادي چون شهيد ضيائي در مناطق جنوب، و غيره،... بهيچ وجه از سوي خودکامگان نظام قابل برداشت و تفاهم نبوده و نيست، و هميشه جز عمرهايي که در زندانهاي سرد و تاريک ضايع شده، و شکنجه‌هاي فرعون منشانه و خونهاي بيگناهي که بر زمين ريخته مي‌شد اهل سنت ايران هيچ جوابي از حکومت صفوي ايران نگرفت.
اکنون که دولت احمدي نژاد بار دگر خود را بر ملت تحميل نموده و از روز اول با تير و کمان همه‌ي ايران را نشانه گرفته، و با دستاني خون آلودتر و چشماني پر کينه‌تر به اهل سنت خيره شده، گمان مي‌رود روند اين ظلم و ستم با يک واکنش بسيار شديدي از سوي اهل سنت مواجه گردد. اين واکنش بگمان غالب نه تنها مناطق اهل سنت را به آتش مي‌افکند بلکه استقرار ميهن عزيزمان را نيز خدشه‌دار خواهد ساخت، و اگر اين روند بدين صورتي که در جريان است استمرار پيدا کند، ايران عزيزمان چون کشور اتحاد شوروي به چندين تکه تبديل خواهد شد. البته تاريخ ننگ مسئوليت اين تحولاتي که دشمنان ميهن عزيزمان از آن شاد خواهند گشت، را بر دوش آخوندهاي صفوي خون آشام و مصلحت پرست و کوته بين خواهد نهاد!
ميهن عزيزمان؛ ايران، در سايه‌ي شوم عقلهاي کوته انديش و خونخوار صفويت جز خواري و بدبختي و ذلت و پستي هيچ درو نکرده است. و تنها راه نجات ايران بازگشت به دين و مذهب نياکانمان است که از پيش از قرن 2 هجري تا قرن 10 هجري تاريخي با شکوه براي اين مرز و بوم رقم زدند. تنها راه نجات ايران کندن اين پوستين نحس صفويت است که بر اين کشور با عظمت در نهايت قرن 9 و قرن 10 هجري پوشانيده شد، و آنروزي که شاه اسماعيل صفوي بر تخت نشست در واقع ايران و عظمت و تاريخ و مجد آن بخاک سپرده شد!

هیچ نظری موجود نیست: