۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

کشتن جوانان اهل سنت به بهانه مبارزه با قاچاقچیان


سیاوش راد
کشت و کشتار مرزنشینان ایران دردی عمیق و ریشه دار و دیرین است که دولت آخوندی سالهاست بر آن پوشش گذاشته و به بهانه مبارزه با قاچاقچیان و بعضا ضد انقلابها روزانه _ نمیگویم سالانه و یا هفتگی و ماهانه بلکه هر روز _ تعداد زیادی از شهروندان مرزنشین کشور که تمامی آنها اهل سنت می باشند در تیررس نیروهای انتظامی پیروان خط امام زمان قرار می گیرند .
پس از انقلاب 57 و بویژه در چند سال اخیر بعلت بروز فقر و بیکاری در بسیاری از مناطق سنی نشین که خود در نتیجه ظلمها و تبعیضهای موجود علیه هموطنان سنی مذهب کشور بخصوص در امر اشتغال زایی آنها و همجنین عدم توجه به نیروهای لایق و متخصص موجود در این مناطق و جایگزین و اشتغال نیروهای غیربومی ( نالایق )در تمامی مناطق اهل سنت ایران که غالبا در مرزهای کشور عزیزمان زندگی می کنند ، و از جانبی دیگر قرار گرفتن آنها در حاشیه مرزهای کشور و وجود بازارهای مرزی و بازارهای آزاد، باعث شده که درصد قابل توجهی از جوانان اهل سنت که مرزنشین هستند از این موقعیت مناسب استفاده کرده و به دنبال بازرگانی و تجارت و خرید و فروش کالا و صادر و وارد کردن آن از طریق این مرزها باشند تا اینکه بتوانند خود و خانواده خود را از این فقر مهلک و خانمانسوز برهانند.
وظیفه نیروهای انتظامی :
اما در این میان نیروهای انتظامی که باید حافظ جان و مال و امنیت مردم باشند هرچند گاهی به عنوان تفریح و به بهانه ممنوعیت قاچاق کالاهای خارجی این جوانان زحمتکش که کالاهای تجاری آنها اکثرا انواع آبمیوه و کنسرو و یا پارچه و لباس می باشد ، _ و سنگینترین جرمشان قاچاق تلفن همراه _ را هدف گلوله قرار داده و جانشان که نزد خداوند بسا گران و باارزش می باشد ، با هیچ و پوچ از آنها می گیرند. و بعد از آن آب از آب تکان نمی خورد و گویا که هیچ چیزی رخ نداده است و خیلی راحت مسئولین خائن قضیه را سرپوش گذاشته و حداکثر کاری که شاید انجام بدهند این است که آن قاتل مجرم را از آن منطقه به منطقه ای دیگر فرستاده و یا یک درجه نظامی آنرا پایین می آورند . البته همه اینها در مناطق اهل سنت که غالبا مرزی و دارای موقعیت تجاری و اقتصادی بالایی می باشند صورت میگیرد .
بررسی ابعاد قضیه یا عمق فاجعه :
اگر از مادران جوانرودی و مریوانی در شمال غرب و از خواهران جزیره قشم و بندرخمیر در جنوب و از کودکان یتیم کنارک و چابهار در جنوب شرق بپرسیم خواهیم دانست که دست نامردان روزگار و نوکران حکومت ظالم صفوی چه عزیزان و نورچشمانی را از آنها ربوده است .
اگر بخواهیم قضیه را از بعد کمی و کیفی بررسی کنیم شاید آمار دقیقی در دست نباشد اما مردم ساکن این مناطق به خوبی بر قضیه واقف می باشند . اینها تنها به جرم اینکه اهل سنت هستند و در نتیجه از زمره شهروندان درجه دوم و سوم بوده و مطالبه حقوق آنها هیچ نتیجه و ثمری نخواهد داشت . اما فرض کنیم اگر همانند این قضایا در پایتخت و در شهرهای بزرگ و شیعه نشین کشور اتفاق می افتاد آیا اینگونه با آن برخورد می شد و به این سادگی و بی تفاوتی از کنار آنها می گذشتند ؟!
نمک خوردی نمکدان را شکستی :
افرادی از پلیس و یا نیروی انتظامی و ... که در این مناطق مرزی بخصوص در استانهای ساحلی حاشیه خلیج فارس مشغول به کار هستند ، بخوبی میدانند که چگونه به این مردم مدیونند و چه کمکها و خدمتهایی که از طرف این مردم غیور و خونگرم به آنها شده است . اما متاسفانه به جای خدمت به آنها نمکدان را شکسته و جواب خوبیهای آنها را با بدی میدهند . این نیروها و مسئولین و حتی بسیاری از سربازهای صفر آنها به تقلید از دیگر بزرگان دولت دست به اخاذی و باجگیری زده و اندک اندک پس از اینکه همانند اربابانشان لقمه حرام زیر دهانشان مزه کرد، به این عمل شوم عادت کرده و با هر قیمتی که شده از مردم بیگناه که برای به دست آوردن لقمه نانی تمامی سختیها و مشقتها را متحمل میشوند باج میگیرند. اما هنگامی که ناخدا و یا ملوان و یا راننده ی غیوری حاضر به اینکار نمیگردد با ضرب و شتم و توهین و تحقیر و فحش و ناسزا مواجه می شود و غالبا کالاها و یا لنج و یا قایق و یا ماشین آنها را مصادره کرده و در بسیاری از مواقع در همین گیر و دارها براحتی بسوی راننده ماشین و یا ناخدای کشتی و یا جاشو و ملوان مسکین تیراندازی کرده و او را به قتل می رسانند. و مردم داغدیده که کاری از دست آنها ساخته نیست بعضا عکس العملهایی احساساتی از آنها سر میزند همانند جنبش و انتفاضه چند سال قبل شهر بندرخمیر .
عجب حکایتی است و عجب عدالتی !!!

هیچ نظری موجود نیست: