رضا حسین بر
تحلیل گر سیاسی
اگر شما اکنون در زندان میبودید، از مردم چه انتظاری میداشتید؟، در زندان به چه فکر میکردید؟ شکنجه ها را به چه دلیلی تحمل مینمودید؟ آینده خود را چطور میدید؟ به چه چیزی امید میبستید؟ راه نجات خود را در چه میدید؟
کسی که در زندان است کاملا بی دفاع است و تنها امیدش کسانی هستند که خارج از زندان هستند، همانطور که ما به او و دیگران امید داشتیم که در مبارزه شرکت کنند. شاید ما هم به امید او و دیگران اصلا در تظاهرات شرکت نکردیم. اما زندانی به خاطر ما خطر کرد و برای تحقق ارمان های ما دست به مبارزه زد و دستگیر شد و شاید هیچکس نداند او اکنون کجاست، ولی او میداند ما کجا هستیم. او میداند ما آزادیم. او میداند هدف های ما هنوز بدست نیامده. اما او نمیداند ما برای او کاری میکنیم یا نه. . به همین دلیل مسولیت ما بسیار سنگین است.
ما میدانیم که جمهوری اسلامی زندانیا ن را شکنجه مینماید، مورد تجاوز قرار میدهد، پوست شان را میکشد، ابروی شان را میبرد، بد نامشان میکند و سپس بدارشان می آویزد. کسانی که درین شرایط هستند از ما چه انتظار دارند و ما باید برای انها چه بکنیم؟ در واقع، ما هر چه برای انها انجام به دهیم برای خود کرده ایم زیرا که انها بخاطر ما و آرمانهای ما درد هایی را میکشند که ما هم میبایستی میکشیدیم. شاید، ما میبایست بجای انها زندان میبودیم و بجای انها زجر میکشیدیم؛ اما اینک، که ما آزادیم، نباید هر گز فراموش کینم چه کسانی بخاطر ما شکنجه میشوند.
زندانیان را نور امید رهایی و قدر شناسی مردم زنده نگهه میدارد. به همین دلیل، اولویت اول ما باید مبارزه بی امان برای نجات جان انها باشد. این امر بسیار مهمی است؛ زیرا اگر مردم بدانند که کسی در فکر زندانیان نیست، هیچ کس جان عزیز خود را فدای عموم نخواهد کرد.
کار های سیاسی کارهای دسته جمعی است و جمع، جمع نمیشود مگر اطمینان حاصل کند که جمع پشتیبان اوست. زندانیان سیاسی به این امید زنده اند که جمع عظیمی بخاطر انها شبانه روز مبارزه کنند. بنا بر این، نه تنها ما باید این اطمینان را برای نجات انها ایجاد کنیم، بلکه، این اطمینان را در انها و تعهد را در خود پدید آوریم که تا پیروزی و رسیدن به اهداف مشترک، پیگیرانه مبارزه خواهیم کرد.
سرگذشت زندانیان نشان میدهد که دولت کوشش میکند که چنین جلوه دهد که هیچ کس بفکر زندانیان نیست و انهاا فراموش شده اند و انها بیهوده خود را فدا کرده اند. تمام تلاش شکنجه گران همین است. ما باید با تمام قوا از این جلو گیری کنیم.
خوشبختانه، وسایل دفاع از زندانیان زیاد است. سازمان های بین المللی هم زیاد است. سازمان های حقوق بشر هم زیاد است. وسایل ارتباط جمعی و مخصوصا وبلاگ نویسی هم از حد خارج است. آنچه اهمیت دارد داشتن یک حس نیرومند انسانی است که بیطرفانه به یک انسان، جدا از وابستگی های سیاسی و حزبی، نگاه کند و همه زندانیان سیاسی را هچون خود خویش حس کند و درد انها را درد خود بداند و آزادی انها را ارمان خود بداند.
برای این که به این آرزو برسیم، لازم است که انسانیت را فرا تر از هر حزب، عقیده و منطقه بدانیم و آزادی خود را وابسته بازادی دیگران و خوشبختی خود را در گرو خوشبختی همه بدانیم.
تحلیل گر سیاسی
اگر شما اکنون در زندان میبودید، از مردم چه انتظاری میداشتید؟، در زندان به چه فکر میکردید؟ شکنجه ها را به چه دلیلی تحمل مینمودید؟ آینده خود را چطور میدید؟ به چه چیزی امید میبستید؟ راه نجات خود را در چه میدید؟
کسی که در زندان است کاملا بی دفاع است و تنها امیدش کسانی هستند که خارج از زندان هستند، همانطور که ما به او و دیگران امید داشتیم که در مبارزه شرکت کنند. شاید ما هم به امید او و دیگران اصلا در تظاهرات شرکت نکردیم. اما زندانی به خاطر ما خطر کرد و برای تحقق ارمان های ما دست به مبارزه زد و دستگیر شد و شاید هیچکس نداند او اکنون کجاست، ولی او میداند ما کجا هستیم. او میداند ما آزادیم. او میداند هدف های ما هنوز بدست نیامده. اما او نمیداند ما برای او کاری میکنیم یا نه. . به همین دلیل مسولیت ما بسیار سنگین است.
ما میدانیم که جمهوری اسلامی زندانیا ن را شکنجه مینماید، مورد تجاوز قرار میدهد، پوست شان را میکشد، ابروی شان را میبرد، بد نامشان میکند و سپس بدارشان می آویزد. کسانی که درین شرایط هستند از ما چه انتظار دارند و ما باید برای انها چه بکنیم؟ در واقع، ما هر چه برای انها انجام به دهیم برای خود کرده ایم زیرا که انها بخاطر ما و آرمانهای ما درد هایی را میکشند که ما هم میبایستی میکشیدیم. شاید، ما میبایست بجای انها زندان میبودیم و بجای انها زجر میکشیدیم؛ اما اینک، که ما آزادیم، نباید هر گز فراموش کینم چه کسانی بخاطر ما شکنجه میشوند.
زندانیان را نور امید رهایی و قدر شناسی مردم زنده نگهه میدارد. به همین دلیل، اولویت اول ما باید مبارزه بی امان برای نجات جان انها باشد. این امر بسیار مهمی است؛ زیرا اگر مردم بدانند که کسی در فکر زندانیان نیست، هیچ کس جان عزیز خود را فدای عموم نخواهد کرد.
کار های سیاسی کارهای دسته جمعی است و جمع، جمع نمیشود مگر اطمینان حاصل کند که جمع پشتیبان اوست. زندانیان سیاسی به این امید زنده اند که جمع عظیمی بخاطر انها شبانه روز مبارزه کنند. بنا بر این، نه تنها ما باید این اطمینان را برای نجات انها ایجاد کنیم، بلکه، این اطمینان را در انها و تعهد را در خود پدید آوریم که تا پیروزی و رسیدن به اهداف مشترک، پیگیرانه مبارزه خواهیم کرد.
سرگذشت زندانیان نشان میدهد که دولت کوشش میکند که چنین جلوه دهد که هیچ کس بفکر زندانیان نیست و انهاا فراموش شده اند و انها بیهوده خود را فدا کرده اند. تمام تلاش شکنجه گران همین است. ما باید با تمام قوا از این جلو گیری کنیم.
خوشبختانه، وسایل دفاع از زندانیان زیاد است. سازمان های بین المللی هم زیاد است. سازمان های حقوق بشر هم زیاد است. وسایل ارتباط جمعی و مخصوصا وبلاگ نویسی هم از حد خارج است. آنچه اهمیت دارد داشتن یک حس نیرومند انسانی است که بیطرفانه به یک انسان، جدا از وابستگی های سیاسی و حزبی، نگاه کند و همه زندانیان سیاسی را هچون خود خویش حس کند و درد انها را درد خود بداند و آزادی انها را ارمان خود بداند.
برای این که به این آرزو برسیم، لازم است که انسانیت را فرا تر از هر حزب، عقیده و منطقه بدانیم و آزادی خود را وابسته بازادی دیگران و خوشبختی خود را در گرو خوشبختی همه بدانیم.
۱ نظر:
6,000,000 million Hazbullahi(shataanparast)kay beh Ahmadinazhad raiy dadehand bar 64,000,000 Irani ba zoor e asleh Hokomat mikonand va tars az dadan qudrat hastand kay heech zaalam e dar Tarikh nehtonestand ta hamisheh rooy qodrat beh nishinand.
Shoma shatanan hazbullahi ta abbad nimitoneed hokomat koneed.
Shoma sarnigon khahi shood tawasoteh hamin mardoom kay ba zoor e hasleheh hokomat mikoneed.
Aghai Khomani yek sikh e Indian bood kay englis oo ra bari shihehan donya Rahbar kard va tarikh iran ra beh behraheh boord.
Iran kay tawasoteh yek nafar micharkhad va mardoomay Iran fahidehand.
Marg bar zaalam.
ارسال یک نظر