نوشته مايكل روبين
4 فوريه 2008
برگردان: سعيد استاد رضا
بلوچستان، یعني سرزمين بلوچها، منطقهای است باير و ناهموار با مرزهایي نامشخص كه جنوب شرق ايران، جنوب غرب پاكستان، و تا حدي جنوب افغانستان را شامل ميشود. بلوچستان مکان تاريخي استقرار بلوچها و همچنين تعداد زيادي براهو (Brahui) و پشتونها، و تعداد كمي جات (Jats) و لسيها (Lassis) ميباشد. پنجابيها و سنديها نیز به طور فزایندهای از ساير ايالات پاكستان به بلوچستان پاكستان كوچ ميكنند.
بلوچي زباني است هند-و-اروپايي وابسته به فارسي. بيشترين ساكنان بلوچستان مسلمانان سني ميباشند، اگرچه قبل ار تقسيم هند اجتماع كوچكي از هندوها در آن جا حضور داشتند. در سرشماري سال 1998 پاكستان، جمعيت بلوچستان پاكستان به مركزيت كتا (Quetta) شش و نيم ميليون نفر ثبت شد. در سال 2002 مركز آمار ايران گزارش داد كه استان سيستان و بلوچستان به مركزيت زاهدان جمعيتي نزديك به دو ميليون نفر دارد.
بلوچستان تاريخ متلاطم و آشفتهاي از سلطه بيگانگان دارد. فارسها (ايرانيان)، يونانيها، عربها و مغولها منطقه را تحت انقياد خود درآوردند. پيش از اينكه امپراتوري مغول در هند و امپراتوري صفويه در ايران مجدداً كنترل منطقه را به دست بگيرند سلسلههاي محلي گوناگوني در ايران حكومت كردند.
شكاف و از هم گسيختگي تدريجي امپراتوري صفويه، يك خان محلي را قادر ساخت كه حكومت كوچكي در سال 1666 در شهر كلات (Kalat) تأسيس كند. حكومت خان كلات سست و كم دوام بود و خودمختارياش فقط با پرداخت خراج به سلسلة افشاريه به سرکردگی نادرشاه تضمين ميشد و پس از آن حکومت وي در 1747 در برابر شاه دوراني (Durrani) در افغانستان فروپاشيد. تنشهاي متناوبي در كلات به كرات ميان خان و رهبران قبايل ملوكالطوايفي وجود داشت.
در جريان اولين جنگ انگليسيها و افغانها (1838-1842) نيروهاي بريتانيا خشمگين از عدم اعطاي امتياز عبور ايمن از سوي خان به انگلیسيها به كلات تاختند و شهر را ويران كردند. پس از تجاوز به بلوچستان، دولت بريتانيا از تفرقة ميان قبايل محلي براي افزايش تأثير آنها به زيان ناصرالدين شاه در اعمال حاكميت بر سواحل مكران در مرزهاي جنوبي ايران و اقيانوس هند بهرهبرداري ميكرد. براي خاتمة اين نزاع، بين سالهاي 1870 تا 1872 كارگران تلگراف انگلستان با بررسي و نقشهبرداري، مرزهاي ايران را از آنچه امروزه افغانستان و پاكستان ناميده ميشود مشخص كردند.
پس از آن بلوچستان شامل پنج ناحية مختلف و جداگانه ميشد. شاه ايران بر غرب بلوچستان حكومت ميكرد. در 1877 مقامات انگليسي و هندي يك نمايندگي سياسي براي نظارت بر گذرگاه سوقالجيشي بولان و تسهيم بلوچستان (همجوار) افغانستان تشكيل دادند. در نتيجه رابرت سانديمن به عنوان نماينده سياسي مشغول تغيیر شكل كلات - كه از نواحي جديد حكومت بريتانيا تا اقيانوس هند امتداد مييافت- از يك نظام ملوكالطوايفي (فئودالي)، به يك دولت فدرال، كه با ايجاد ايالات تابع مكران، خرّان، و لاسبلا شروع به كار كرد. نماينده سياسي بر اين ايالات جديد فقط نظارت غيرمستقيم ميكرد. بريتانيا همچنين نواحي قبيلهاي را در شمال شرق بلوچستان غيرمستقيم اداره ميكرد. عاقبت، در 1879 در پيمان گندامك مسئولين بريتاينيايي و هندي كنترل مستقيم بر نواحي پيرامون كتا و لورالاي را كه پيش از آن توسط يك مأمور عاليرتبه از بمبئي اداره ميشدند، از افغانستان گرفتند.
پس از مرگ سانديمن در 1892، جانشين وي، ژنرال جيمز براون، حكومت مستقيم بيشتر بريتانيا را مد نظر قرار داد. او محمدخان را براي جانشيني پدرش، خداداد خان، كه حاكميت كلات را پس از 1857 در دست داشت ترغيب كرد. محمدخان بين سالهاي 1893 تا 1931 به عنوان حاكم تشريفاتي به بريتانيا خدمت كرد. پس از دو سال حكومت توسط اعظم جان خان، احمديارخان رداي رهبري را به تن كرد.
در 15 آگوست 1947، يك روز پس از تجزيه هند، احمديارخان استقلال كلات را اعلام كرد. مكران و لاسبلا به پاكستان پيوستند، و گرچه احمد خان نيمي از قلمروش را از دست داد، در 27 مارس 1948از اين خواسته متابعت كرد. بندر گوادار كه از ديرباز تحت كنترل سلطان عمان بود، در 8 سپتامبر 1957 به پاكستان پيوست. امروز ايالت بلوچستان پاكستان، 43 درصد از خاك پاكستان را تشكيل داده است.
در اولين دهه از تشكيل پاكستان، بيتوجهي زيادي نسبت به بلوچستان شد، چنانكه هيچ تلاشي در جهت تغيير سيستم حكومت قبيلهاي ايجادشده توسط بريتانياييها صورت نگرفت و توسعه و بهبود اندكي در آبياري واقع شد و تعداد كم مشاغل صنعتي موجود در كتا، نصيب پنجابيها شد.
گروههاي ناسيوناليست بلوچ از 1929 وجود داشتند. پاكستان، عبدالكريم بلوچ، پسر اعظمخان را كه يك از حاكمان مكران - تا زمان پيوستن آن به پاكستان - بود به خاطر نقش وي در تحريك براي استقلال بلوچستان به زندان انداخت. بدنبال آن شورشي قبيلهاي در سال 1958 در پاكستان شكل گرفت. پاكستان اعلام شرايط جنگي كرد، و تلاش كرد با محو حكومت قبيلهاي و نظمدهي دوباره اين كشور ملتي بدون اختلاف داخلي بوجود بياورد. در 1963 جبهه ليبرال مردم بلوچستان عمليات پارتيزاني كمشدتي را به راه انداخت كه در 1970 به پيروزيهايي دست يافت و دولت پاكستان با تشكيل استان بلوچستان موافقت كرد. منازعات داخلي هنگامي كه رئيسجمهور، ذوالفقار علي بوتو اعلام شرايط جنگي كرده و رهبر بلوچها را بازداشت كرد دوباره جوانه زد. جنگهاي پارتيزاني در بلوچستان تا 1977 ادامه يافت. تلاشهاي پاكستان براي براي ريشهكن كردن نظام سرداري مخالفت بلوچهاي ناسيوناليستي را كه نظام قبيلهاي را از هويتشان جداييناپذير ميديدند در پي داشت. در سال 2004 در اعتراض به طرحهاي توسعه دولت پاكستان كه ممكن بود به مهاجرت بيشتر پنجابيها به منطقه بينجامد، شورش از سرگرفته شد و دولت پاكستان را به بازداشت بياساس ناسيوناليستهاي بلوچ متهم كردند.
بلوچها در ايران نيز سركش و بيقرار بودند. در سال 1957 يك شيخ محلي به نام داد شاه، حكم قيام عليه حكومت ايران را صادر كرد. در دهه بعد بلوچهاي جداييطلب مستقر در پاكستان پناهگاه امني را در ايران جستجو كردند. بلوچهاي ايراني نيز از اين بيتوجهي و پس از انقلاب اسلامي 1979 از تبعيض قومي عليه استانهاي سني مذهب توسط دولت شيعة تهران بارها شكايت كردند. در 1993 مقامات ايراني چندين مسجد سنيمذهبان را ويران كردند. 3 سال بعد عوامل ايراني، مولوي عبدالمالك يكي از بلوچهاي ايراني و روحانيون سني را، در پاكستان به قتل رساندند. در اكتبر 2000 و ژوئن 2005، منطقه متحمل يك سلسله بمبگذاريها شد.
بسياري از قدرتها به اهميت بلوچستان براي تامين ارتباطات پي بردند. در قرن نوزدهم بريتانياييها ديدند كه امنيت خطوط ارتباطي ضروري است. خطوط تلگراف هند و اروپاييها در امتداد ساحل مكران قرار داشت. در دهه شصتِ قرن نوزدهم ديپلماتهاي بريتانيايي و مافوقهايشان در لندن و بمبئي درباره اينكه يك كلات مستقل، ارتباط بين لندن و هند را با وابستگي كمتر به ايران، امكان پذير خواهد كرد، گفتگو كردند. در جريان «بازي بزرگ» انگلستان-روسيه رقابتي در اواخر قرن نوزدهم و ابتداي قرن بيستم در گرفت. بلوچستان تبديل به يك ضربه گير- يا مانع - اساسي براي حفاظت هندِ تحت سلطه بريتانيا، در برابر روسيه شد. گذرگاه بولان يك مسير عمده و اصلي براي حركت نيروهاي انگليسي از هند به افغانستان در جريان جنگ دوم انگلستان-افغانستان (1878-1880) شد. در جريان جنگ سرد، و بويژه پس از حمله سال 1979 اتحاد جماهير شوري به افغانستان، بلوچستان مانعي براي دستيابي مسكو به اقيانوس هند بود. در 28 و 30 مي 1998 دولت پاكستان، آزمايشهاي زيرزميني هستهاي را همراه با اثبات مجدد اهميت منطقه در رقابتهاي بين المللي، در بلوچستان انجام داد.
مايكل روبين پژوهشگر مقيم موسسه آمريكن اينترپرايز ميباشد.
4 فوريه 2008
برگردان: سعيد استاد رضا
بلوچستان، یعني سرزمين بلوچها، منطقهای است باير و ناهموار با مرزهایي نامشخص كه جنوب شرق ايران، جنوب غرب پاكستان، و تا حدي جنوب افغانستان را شامل ميشود. بلوچستان مکان تاريخي استقرار بلوچها و همچنين تعداد زيادي براهو (Brahui) و پشتونها، و تعداد كمي جات (Jats) و لسيها (Lassis) ميباشد. پنجابيها و سنديها نیز به طور فزایندهای از ساير ايالات پاكستان به بلوچستان پاكستان كوچ ميكنند.
بلوچي زباني است هند-و-اروپايي وابسته به فارسي. بيشترين ساكنان بلوچستان مسلمانان سني ميباشند، اگرچه قبل ار تقسيم هند اجتماع كوچكي از هندوها در آن جا حضور داشتند. در سرشماري سال 1998 پاكستان، جمعيت بلوچستان پاكستان به مركزيت كتا (Quetta) شش و نيم ميليون نفر ثبت شد. در سال 2002 مركز آمار ايران گزارش داد كه استان سيستان و بلوچستان به مركزيت زاهدان جمعيتي نزديك به دو ميليون نفر دارد.
بلوچستان تاريخ متلاطم و آشفتهاي از سلطه بيگانگان دارد. فارسها (ايرانيان)، يونانيها، عربها و مغولها منطقه را تحت انقياد خود درآوردند. پيش از اينكه امپراتوري مغول در هند و امپراتوري صفويه در ايران مجدداً كنترل منطقه را به دست بگيرند سلسلههاي محلي گوناگوني در ايران حكومت كردند.
شكاف و از هم گسيختگي تدريجي امپراتوري صفويه، يك خان محلي را قادر ساخت كه حكومت كوچكي در سال 1666 در شهر كلات (Kalat) تأسيس كند. حكومت خان كلات سست و كم دوام بود و خودمختارياش فقط با پرداخت خراج به سلسلة افشاريه به سرکردگی نادرشاه تضمين ميشد و پس از آن حکومت وي در 1747 در برابر شاه دوراني (Durrani) در افغانستان فروپاشيد. تنشهاي متناوبي در كلات به كرات ميان خان و رهبران قبايل ملوكالطوايفي وجود داشت.
در جريان اولين جنگ انگليسيها و افغانها (1838-1842) نيروهاي بريتانيا خشمگين از عدم اعطاي امتياز عبور ايمن از سوي خان به انگلیسيها به كلات تاختند و شهر را ويران كردند. پس از تجاوز به بلوچستان، دولت بريتانيا از تفرقة ميان قبايل محلي براي افزايش تأثير آنها به زيان ناصرالدين شاه در اعمال حاكميت بر سواحل مكران در مرزهاي جنوبي ايران و اقيانوس هند بهرهبرداري ميكرد. براي خاتمة اين نزاع، بين سالهاي 1870 تا 1872 كارگران تلگراف انگلستان با بررسي و نقشهبرداري، مرزهاي ايران را از آنچه امروزه افغانستان و پاكستان ناميده ميشود مشخص كردند.
پس از آن بلوچستان شامل پنج ناحية مختلف و جداگانه ميشد. شاه ايران بر غرب بلوچستان حكومت ميكرد. در 1877 مقامات انگليسي و هندي يك نمايندگي سياسي براي نظارت بر گذرگاه سوقالجيشي بولان و تسهيم بلوچستان (همجوار) افغانستان تشكيل دادند. در نتيجه رابرت سانديمن به عنوان نماينده سياسي مشغول تغيیر شكل كلات - كه از نواحي جديد حكومت بريتانيا تا اقيانوس هند امتداد مييافت- از يك نظام ملوكالطوايفي (فئودالي)، به يك دولت فدرال، كه با ايجاد ايالات تابع مكران، خرّان، و لاسبلا شروع به كار كرد. نماينده سياسي بر اين ايالات جديد فقط نظارت غيرمستقيم ميكرد. بريتانيا همچنين نواحي قبيلهاي را در شمال شرق بلوچستان غيرمستقيم اداره ميكرد. عاقبت، در 1879 در پيمان گندامك مسئولين بريتاينيايي و هندي كنترل مستقيم بر نواحي پيرامون كتا و لورالاي را كه پيش از آن توسط يك مأمور عاليرتبه از بمبئي اداره ميشدند، از افغانستان گرفتند.
پس از مرگ سانديمن در 1892، جانشين وي، ژنرال جيمز براون، حكومت مستقيم بيشتر بريتانيا را مد نظر قرار داد. او محمدخان را براي جانشيني پدرش، خداداد خان، كه حاكميت كلات را پس از 1857 در دست داشت ترغيب كرد. محمدخان بين سالهاي 1893 تا 1931 به عنوان حاكم تشريفاتي به بريتانيا خدمت كرد. پس از دو سال حكومت توسط اعظم جان خان، احمديارخان رداي رهبري را به تن كرد.
در 15 آگوست 1947، يك روز پس از تجزيه هند، احمديارخان استقلال كلات را اعلام كرد. مكران و لاسبلا به پاكستان پيوستند، و گرچه احمد خان نيمي از قلمروش را از دست داد، در 27 مارس 1948از اين خواسته متابعت كرد. بندر گوادار كه از ديرباز تحت كنترل سلطان عمان بود، در 8 سپتامبر 1957 به پاكستان پيوست. امروز ايالت بلوچستان پاكستان، 43 درصد از خاك پاكستان را تشكيل داده است.
در اولين دهه از تشكيل پاكستان، بيتوجهي زيادي نسبت به بلوچستان شد، چنانكه هيچ تلاشي در جهت تغيير سيستم حكومت قبيلهاي ايجادشده توسط بريتانياييها صورت نگرفت و توسعه و بهبود اندكي در آبياري واقع شد و تعداد كم مشاغل صنعتي موجود در كتا، نصيب پنجابيها شد.
گروههاي ناسيوناليست بلوچ از 1929 وجود داشتند. پاكستان، عبدالكريم بلوچ، پسر اعظمخان را كه يك از حاكمان مكران - تا زمان پيوستن آن به پاكستان - بود به خاطر نقش وي در تحريك براي استقلال بلوچستان به زندان انداخت. بدنبال آن شورشي قبيلهاي در سال 1958 در پاكستان شكل گرفت. پاكستان اعلام شرايط جنگي كرد، و تلاش كرد با محو حكومت قبيلهاي و نظمدهي دوباره اين كشور ملتي بدون اختلاف داخلي بوجود بياورد. در 1963 جبهه ليبرال مردم بلوچستان عمليات پارتيزاني كمشدتي را به راه انداخت كه در 1970 به پيروزيهايي دست يافت و دولت پاكستان با تشكيل استان بلوچستان موافقت كرد. منازعات داخلي هنگامي كه رئيسجمهور، ذوالفقار علي بوتو اعلام شرايط جنگي كرده و رهبر بلوچها را بازداشت كرد دوباره جوانه زد. جنگهاي پارتيزاني در بلوچستان تا 1977 ادامه يافت. تلاشهاي پاكستان براي براي ريشهكن كردن نظام سرداري مخالفت بلوچهاي ناسيوناليستي را كه نظام قبيلهاي را از هويتشان جداييناپذير ميديدند در پي داشت. در سال 2004 در اعتراض به طرحهاي توسعه دولت پاكستان كه ممكن بود به مهاجرت بيشتر پنجابيها به منطقه بينجامد، شورش از سرگرفته شد و دولت پاكستان را به بازداشت بياساس ناسيوناليستهاي بلوچ متهم كردند.
بلوچها در ايران نيز سركش و بيقرار بودند. در سال 1957 يك شيخ محلي به نام داد شاه، حكم قيام عليه حكومت ايران را صادر كرد. در دهه بعد بلوچهاي جداييطلب مستقر در پاكستان پناهگاه امني را در ايران جستجو كردند. بلوچهاي ايراني نيز از اين بيتوجهي و پس از انقلاب اسلامي 1979 از تبعيض قومي عليه استانهاي سني مذهب توسط دولت شيعة تهران بارها شكايت كردند. در 1993 مقامات ايراني چندين مسجد سنيمذهبان را ويران كردند. 3 سال بعد عوامل ايراني، مولوي عبدالمالك يكي از بلوچهاي ايراني و روحانيون سني را، در پاكستان به قتل رساندند. در اكتبر 2000 و ژوئن 2005، منطقه متحمل يك سلسله بمبگذاريها شد.
بسياري از قدرتها به اهميت بلوچستان براي تامين ارتباطات پي بردند. در قرن نوزدهم بريتانياييها ديدند كه امنيت خطوط ارتباطي ضروري است. خطوط تلگراف هند و اروپاييها در امتداد ساحل مكران قرار داشت. در دهه شصتِ قرن نوزدهم ديپلماتهاي بريتانيايي و مافوقهايشان در لندن و بمبئي درباره اينكه يك كلات مستقل، ارتباط بين لندن و هند را با وابستگي كمتر به ايران، امكان پذير خواهد كرد، گفتگو كردند. در جريان «بازي بزرگ» انگلستان-روسيه رقابتي در اواخر قرن نوزدهم و ابتداي قرن بيستم در گرفت. بلوچستان تبديل به يك ضربه گير- يا مانع - اساسي براي حفاظت هندِ تحت سلطه بريتانيا، در برابر روسيه شد. گذرگاه بولان يك مسير عمده و اصلي براي حركت نيروهاي انگليسي از هند به افغانستان در جريان جنگ دوم انگلستان-افغانستان (1878-1880) شد. در جريان جنگ سرد، و بويژه پس از حمله سال 1979 اتحاد جماهير شوري به افغانستان، بلوچستان مانعي براي دستيابي مسكو به اقيانوس هند بود. در 28 و 30 مي 1998 دولت پاكستان، آزمايشهاي زيرزميني هستهاي را همراه با اثبات مجدد اهميت منطقه در رقابتهاي بين المللي، در بلوچستان انجام داد.
مايكل روبين پژوهشگر مقيم موسسه آمريكن اينترپرايز ميباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر