۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

وحشت فارسها از مبارزات بلوچستان


مقاله زیر از یک فارس مخالف رژیم می باشد اما نشان می دهد که در موضوع ملتهای در بند ایران فارسها هیچ فرقی با همدیگر ندارند و همه چه تاج به سر و چه عمامه به سر هرگز نمی خواهندملل ایرانی به حقوق خود دست یابند و باید برای همیشه برده و تحت اسعتمار فارسها باشند.

بی ثباتی ایران و سپاه پاسداران


فرهاد یزدی

یک کشور مستقل دارای نهادهایی است که وظیفه ی اجرای قانون، حفظ نظم، امنيت و ثبات را بر عهده دارند. اقتدار دولت در گرو اجرای قانون است نه زورگویی دائمی علیه ملت خود.



عدم مشروعیت حکومت، ایران را به سوی فلج کامل پیش می برد. از اقتصاد گرفته تا آموزش دانشگاهی و به ويژه حفظ امنیت ملی، همگی به سرعت رو به ایستایی گذارده اند. جدایی میان ملت و حکومت آنچنان گسترده شده که راه آشتی در کوتاه مدت بسته به نظر می‌رسد. سرآمدان حکومت برای کسب قدرت به جان یکدیگر افتاده اند بدون این که هیچ یک توانایی پذیرش تنها راه حل برون رفت از بن بست عمومی، يعنی حاکميت ملی، را داشته باشند. زیرا در آن صورت، فروپاشی کامل نظام اسلامی، بسیار محتمل خواهد بود. از این رو، با ادامه این بست سیاسی، باید شاهد آسیب های بيشتری بر همبستگی ملی، امنیت فردی، اقتصاد، آموزش و به ویژه امنیت کشور باشیم.
در اين ميان، چنین به نظر می رسد که مقابله با دشمن خارجی بر عهده ارتش گذارده شده و سپاه پاسداران وظیفه ی حفظ امنیت کلان کشور را به عهده گرفته است. در نبود مقبولیت عمومی، این وظیفه سیاسی، سپاه را به حافظ اصلی رژیم بدل کرده است. به موازات شکست هر چه بيشتر رژیم در برآوردن خواست های به حق ملت، و به همان نسبت، بر نفوذ سپاه در دستگاه قدرت افزوده شده است. در دوره خمینی سپاه زیر فرمان وی بود. اما امروز رهبری نظام به درجه‌ی بالائی زیر نفوذ سپاه قرار دارد و با توجه به چنين نفوذی، می توان گفت که سپاه امروز پر قدرت‌ترين نهاد در جمهوری اسلامی است. بدين معنا که توان این نهاد به مراتب از رهبری، ریاست جمهوری، مجلس و مجلس خبرگان بيشتر است. حال با توجه به عدم مشروعيت حکومت، تمامی نهادهای ذکر شده قابلیت اجرایی خود را بدون قدرت نظامی سپاه از دست می دهند. این امر به نوبه خود سپاه را از وظیفه اصلی اش که بايد تأمين و حفظ امنیت کشور باشد، دور و آن را به بازوی حفظ نظام بدل کرده است. در راستای این وظیفه، و با شدت گرفتن بحران سیاسی در ایران، عمده نیرو و وقت سپاه برای مقابله با ملت در شهرها تجهیز و بکار گرفته می‌شود . در واقع سپاه پاسداران وظیفه خود را گسترده تر نموده و علاوه بر تضمین بقای کل نظام اسلامی، حمایت از حکومتِ نامشروع آن را نیز به عهده گرفته است، فرآیندی که سپاه خود نقش مستقیمی در ایجاد آن داشته است. همراهی سپاه با رئیس جمهور که تنها در فکر و تلاش ماندن به هر قيمت در قدرت است، به طور حتم با هزینه ی سپاه و به زيان اين نهاد، انجام شده است. به دنبال وقایعی که پس از انتخابات رخ داد و براثر نقشی که سپاه پاسداران برعهده گرفت، به شدت به اعتبار آن در میان ملت و رده های پایین و بدنه‌اش لطمه وارد گرديد.
حوادث اخیر در سیستان و بلوچستان که منجر به از دست رفتن چند تن از فرمانده های بالای سپاه گردید، نشان داد که تا چه اندازه آسیب پذیری سپاه آنهم در چنین منطقه حساس و پر آشوبی افزایش یافته است. منطقه‌ای که با توجه به روند وقايع و افزايش ناامنی و عدم ثبات در آن بايد به عنوان خطری بزرگ و جدی عليه امنيت کشور مورد توجه قرار گيرد.
در افغانستان، در حالی که نیروهای آمریکا و ناتو پس از هشت سال جنگ نه تنها موفق به ریشه کن کردن طالبان نشده اند بلکه اين روزها شاهد گسترده شدن مناطق تحت تصرف آنان می‌باشند. در حالی که جنگ در جبهه ها به سختی پیش می رود، و در چنين شرايط سختی، حکومت افغانستان نیز، با مساله ی عدم مشروعيت روبروست که انتخابات اخیر بر ابعاد آن افزوده است. علاوه بر اين در کشورهای غربی امروزبیش از همیشه خواست مردم مبنی بر خارج کردن نیروهای نظامی از آن کشور به گوش می رسد. اقدام به مقایسه میان آنچه در ویتنام بر سر آمریکا آمد، با وقایع کنونی در افعانستان در رسانه های جمعی اين کشور بازتاب فراوانی يافته است. خواست فرماندهان نظامی آمریکا مبنی برافزایش نیروی مستقر در افغانستان (میان چهل هزار تا شصت هزار) در واشنگتن با شک و تردید روبرو گردیده است. در شرایطی که آمریکا با کسری بودجه شدید روبروست (1200 میلیارد دلار)، هر روز صدای مخالفان جنگ رساتر می گردد. بسياری از آنها براین عقیده‌اند که هزینه های جنگی، امکان اجرای طرح های به شدت مورد نیاز داخلی را غیر ممکن ساخته است. کوتاه سخن؛ نمی توان بر بهبود افغانستان، که در وضعیت کنونی و چشم‌انداز آينده آن تهدیديست بر امنیت ملی ایران، در کوتاه مدت امیدوار بود.
پاکستان نیز، در مقايسه با افغانستان، در موقعیت بهتری قرار ندارد. تعداد بمب گذاری ها و بی ثباتی در شهرها در چند ماه گذشته به شدت افزایش یافته است. بر اثر عملیات نظامی در منطقه زیر نفوذ طالبان، چند صد هزار نفر از مردم اين مناطق آواره گردیده اند که خود منبع مطمئن جدید سرباز گیری برای طالبان را فراهم می آورد. از قابلیت دولت پاکستان در کنترل مرزها اين کشور به شدت کاسته شده است. دست اندازی به مرزهای ایران از داخل خاک پاکستان و افغانستان وسیله ی گروه های یاغی، تجزیه طلب و قاچاقچیان مواد مخدر به سرعت رو به افزايش است.
بی ثباتی در عراق، همسايه ديگر ايران، نیز همچنان ادامه دارد. کردستان عراق که هیچگاه زیر مهار دولت مرکزی نبوده، به مرکزی برای فعالیت های ضد ایرانی بدل شده است. همراه با کاهش تعداد نيروهای آمريکائی تخفيف فعالیت آنها در عراق، امکان وخیم‌تر شدن اوضاع در اين کشور و مداخله نیروهای خارجی دیگر، افزایش می یابد. کشورهای عربی به شدت به دنبال افزایش نفوذ خود در آن سرزمین هستند و در اين زمينه مخالفت شديد خود را با ايران پنهان نمیدارند. سوریه با بهبود روابط خود با عربستان و غرب از ایران هرچه بیش تر فاصله خواهد گرفت و فعالیت ضد ایران در این منطقه افزایش خواهد یافت. مرزهای باختری ایران همانند خطوط مرزی خاوری کشور، بی ثبات، نا آرام و آماده اشتعال است. بر این وضعیت، نارضایتی عمومی در داخل کشور، شکست سیاست های اقتصادی که نتیجه آن افزایش بی کاری می باشد و تبعیضات مذهبی به ویژه در مناطق سنی نشین را باید افزود. تمامی این وقایع در حالی جاريست که عمده نیروهای سپاه در شهرهای کشور در گیر مبارزه ای بیهوده علیه ملت می‌باشد.
طی گزارشاتی که جسته و گريخته شنيده می‌شوند، سپاه در صدد است در سیستان و بلوچستان برای مبارزه با دستجات مخالف، گروه ها و عشایر هوادار خودرا مسلح نمايد. سیاست خطرناکی که بيش از هر چيز نشانه عجز آن نهاد در تأمين امنيت در چنين مناطقی است.
یک کشور مستقل دارای نهادهایی است که وظیفه ی اجرای قانون، حفظ نظم، امنيت و ثبات را بر عهده دارند. اقتدار دولت در گرو اجرای قانون است نه زورگویی دائمی علیه ملت خود. بنا بر تجربه جاری در جهان، حکومت کشورهائی که با نرمی سخن می گویند، ولی نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضائی آنها قادر به اجرای قانون باشند، از حکومت های پرخاشجو که حتا نمی توانند یا مایل نیستند قوانینی که خود بر قرار کرده اند را اجرا کنند، به مراتب پر توان تر و مقتدرترند. حفظ نظام و دولت فاقد مشروعيت آن به زور سرکوب توسط سپاه تعبیر دیگری به جز ضعف آن نهاد در اجرای قانون ندارد. به تعبير ديگر با چنين روشی عملاً پرتوان ترین بازوی نظام، خود به عجز اعتراف می کند.
مسلح کردن گروه ها و عشایر، رويه ‌ای که پاکستان از سال ها پیش دست به اجرای آن زده و به شکست انجامیده است، سیاستی است که هیچگاه موفق نخواهد شد. این سیاست استحکاک و درگيری‌های اجتماعی و رقابت های قومی را افزایش خواهد داد . هيچ تضمینی بر وفاداری دراز مدت این گروه ها وجود ندارد و هيچ تضمینی وجود ندارد که خود این گروه ها، هنگامی که به فرصت دست یابند، به جرگه یاغیان نپيوندند. دیگر گروه ها و عشایر که به چنین جنگ افزارهای حکومتی دست رسی نخواهند داشت، برای مقابله و برقراری توازن رو به نیروهای خارجی خواهند کرد. این سیاست، به مداخله بیش تر نیروهای به مراتب قدرتمندتر خارجی در ایران منجر خواهد شد.
دخالت سپاه پاسداران در سیاست واقتصاد کشور که روند آن در چند سال گذشته سرعت بیش تری به خود گرفته است، منجر به دور افتادن فزاينده اين نيرو از وظيفه اصلی خود شده است. دخالت سپاه در سیاست کشور، که در حال حاضر جز فشار و سرکوب خواستهای مردم نيست، آن نهاد را به قدرت بالفعل سیاسی کشور بدل و خطر شورش عليه آن و به موازات آن خطر بی ثباتی را به شدت افزایش داده است. همين طور دخالت سپاه در اقتصاد و بدل شدن آن نهاد به بزرگ ترین بنگاه اقتصادی کشور، نه تنها آن را از حوزه وظيفه‌ای خود دور کرده بلکه با شیوع فساد، طبقه‌ی نوظهوری از سرداران سپاهی ثروتمند پديد آمده است، که پيامد آن به صورت اجتناب‌ناپذيری تبعیض و اختلاف درآمد شدید در بدنه آن ایجاد شده است. بسیاری از سپاهیان، به ويژه در بدنه، که از نظر اعتقادی و ایده ئولوژی به این نهاد دلبسته بودند، امروز باور خود را از دست داده و به تدریج به گروه های مخالف می پیوندند. اين امر به ناکارائی سپاه در انجام وظيفه اصلی‌اش خواهد افزود. همزمان با بی ثباتی در شهرهای بزرگ، سه منطقه بسیار حساس کشور يعنی سیستان و بلوچستان، کردستان و خوزستان با تهدید شدید و فوری نا امنی روبرو هستند. در چنين وضعيتی، هر قدر سپاه بيشتردر تله دستيابی به هدف های فوری سیاسی – مالی در شهرهای بزرگ ایران گرفتار شود، تهدید بی ثباتی در مناطق ذکر شده، جدی تر خواهد شد.
تجدید نظر فوری در نقش و رويه‌ای که سپاه پاسداران در کسب هرچه بيشتر قدرت سياسی و اقتصادی در پيش گرفته است از اولویت فوری برخوردار است. اما چنین تجدید نظری، نیازمند اراده سیاسی از سوی حکومتی مشروع است. چنین اراده سياسی و چنين حکومتی در افق جمهوری اسلامی دیده نمی شود.

21 اکتبر 2009

هیچ نظری موجود نیست: