۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

پاسداران حقیقت


پاسداران حقیقت
قسم به عدالت ، قسم حقیقت ، قسم به آفتاب ، قسم به روشنایی فارغ از بند و ظلمت شب تار.
و بر نور بی مثال مهتاب ، به تشعشعات هستی بخش یگانه پاسدار حقیقت در این سیاهی روزگار .
اینبار به مانند دیگر دفعات می خواهم بنویسم از مردان کار زار .
ار آنانی که جان خویش چه اسان هدیه نمودند از بحر سرزمینشان و این مردمان نا بیدار . مردمانی که روشنایی را می خواهند بدون آفتاب و مهتاب .
و آنان که در غیاب روز آفتاب و روشنایی مهتاب گشته اند چراغهای حقیقت و عدالت که می خواهند بر افروزند آتشی به وسعت فریاد و بیداد .
مردانی که نورشان حتی از فراز کوهها میرسد به کویر دلها .
آنانی که حقیقت را گشته اند یگانه پاسداران در عهد پر از رنگ و ریا .
مردانی که نور وجودشان و سلدگی قلوبشان و خلوص نفوسشان سدی است بس عظیم در برابر اهریمنان و نابخردان و ظالمان در هر زمان و مکان.
و آن شیر مردانی که نه برای خویش که برای کیش و آیین خویش همانند درویش زندگی را بر خود حرام کرده اند.
و اواره کوهها و غربت گشته اند تا از حق یک ملت ستمدیده دفاع کرده باشند .
آنان که پرچم آزادی و ازادگی و آزاد زیستن را بر قلب هر نابیدار بی احساس و برده صفت به مانند پیامبران آن زمان افراشته اند.
انانکه شهادت را نه تنها خوش آمد که با جان و دل اری گفته اند .
انان که به مانند فرزندان خلف برای عزت و غیرت مادران و خواهران و برادرانشان بپا خواسته اند.
که ریشه ظلم را از دل یک سرزمین از بر کنند و بخشکانند.
اری اگر بخواهم در وصف بزرگ مردان تاریخ بنگارم که صدها و هزاران کاغذ کم است.
فقط ارزو می کنم که کاش من هم از انان بودم. با انان بودم و به معنی واقعی همانند آنان عاشق و با ایمان بودم.
عشق به مردم ، عشق به سرزمینمان و عشق به آزادی.
کاش من هم از آنان بودم .
الف_ م از بلوچستان

هیچ نظری موجود نیست: